باب ۱۰: کسی که با ایمان قاطع و خالى از شک بمیرد به بهشت مىرود و سوختن او بر آتش دوزخ حرام است
۱۷- حدیث: «عُبادَةَسعَنِ النَّبِیِّ جقَالَ: مَنْ شَهِدَ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَریكَ لَهُ، وَأَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، وَأَنَّ عِیسَى عَبْدُ اللهِ وَرَسُولُهُ وَكَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلى مَرْیَمَ وَرُوحٌ مِنْهُ، وَالْجَنَّةُ حَقٌّ، وَالنَّارُ حَقٌّ، أَدْخَلَهُ اللهُ الْجَنَّةَ عَلى مَا كَانَ مِنَ الْعَمَل وزاد أحد رجال السند مِنْ أَبوَابِ الْجَنَّةِ الثمانِیَةِ أَیُها شَاءَ» [۲۰].
یعنی: «عباده گوید: پیغمبر جفرمود: کسى که به زبان و قلب اقرار نماید که هیچ موجودى سزاوار پرستش نیست به جز ذات الله، که یگانه و بىهمتا است و شریک و انبازى ندارد و همچنین اعتراف نماید که محمّد جبنده و فرستاده خداست، و عیسى بنده و فرستاده خدا و مصداق کلمهاى است که به سوى مریم القا شده است و به امر (کن) به وجود آمده است و عیسى رحمتى است از جانب خدا، و به حقانیت بهشت و دوزخ ایمان داشته باشد، خداوند او را داخل بهشت مىنماید، هرچند گناه هم داشته باشد، (اگر گناه کبیره داشته باشد در مشیت خداست. یا آن را مىبخشد و یا بعد از دیدن کیفر بخشوده مىشود)».
در بعضى روایات این جمله نیز آمده است: از هریک از درهاى هشتگانه بهشت که مایل باشد وارد مىشود.
۱۸- حدیث: «مُعاذِ بْنِ جَبَلٍسقَالَ: بَیْنا أَنا رَدِیفُ النَّبِیِّ ج، لَیْسَ بَیْنی وَبَیْنَهُ إِلاّ أَخِرَةُ الرَّحْلِ، فَقالَ: یا مُعاذ قُلْتُ: لَبَّیْكَ رَسُولَ اللهِ وَسَعْدَیْكَ ثُمَّ سَارَ ساعَةً ثُمَّ قَالَ: یا مُعاذ قُلْتُ: لَبَّیْكَ رَسُولَ اللهِ وَسَعْدَیْكَ ثُمَّ سارَ سَاعَةً ثُمَّ قَالَ: یا مُعاذ قُلْتُ: لَبَّیْكَ رَسُولَ اللهِ وَسَعْدَیْكَ قَالَ: هَلْ تَدْری ما حَقُّ اللهِ عَلى عِبادِهِ قُلْتُ: اللهُ وَرَسُولُهُ أَعْلَمُ، قَالَ: حَقُّ اللهِ عَلى عِبادِهِ أَنْ یَعْبُدوهُ وَلا یُشْرِكُوا بِهِ شَیْئاً ثُمَّ سَارَ سَاعَةً ثُمَّ قَالَ: یا مُعاذُ بْنُ جَبَلٍ قُلْتُ: لَبَّیْكَ رَسُولَ اللهِ وَسَعْدَیْكَ، فَقَالَ: هَلْ تَدْری ما حَقُّ الْعِبادِ عَلى اللهِ إِذَا فَعَلُوهُ قُلْتُ اللهُ وَرَسُولُهُ أَعْلَمُ، قَالَ: حَقُّ الْعِبادِ عَلى اللهِ أَنْ لا یُعَذِّبَهُمْ» [۲۱].
یعنی: «معاذ بن جبل گوید: در حالى که پشت سر پیغمبر جبا هم بر یک شتر سوار شده بودیم و فاصلهاى جز قسمت آخر رحل در بین ما وجود نداشت، پیغمبر جفرمود: اى معاذ! گفتم لبیک و سعدیک اى رسول خدا، مدتى گذشت باز پیغمبر جفرمود: اى معاذ! گفتم لبیک و سعدیک اى رسول خدا، مدت دیگرى گذشت مجدداً پیغمبر جفرمود: اى معاذ! گفتم لبیک و سعدیک اى رسول خدا، فرمود: آیا مىدانى حق خدا بر بندگانش چیست؟ گفتم: خدا و رسول خدا از همه عالمترند، فرمود: حق خدا بر بندگانش این است که تنها خدا را پرستش کنند و هیچ شریک و انبازى براى او قرار ندهند، بعد از مدتى فرمود: اى معاذ بن جبل! گفتم لبیک و سعدیک اى رسول خدا، فرمود: آیا مىدانى پاداش بندگان پیش خدا در مقابل توحید و شریک قرار ندادن براى او چیست؟ گفتم: خدا و پیغمبر جخدا از همه داناترند، فرمود: پاداششان نزد خدا این است که آنان را عذاب ندهد».
«رحل: رحل براى شتر به منزله زین براى اسب. لبیک و سعدیک: دو کلمه هستند که در پاسخ نداى کسى گفته مىشوند، و بر اطاعت و آمادگى کامل دلالت مىکنند، یعنى اى رسول خدا! در خدمتم و براى قبول و اجراى فرمودههاى شما آمادگى کامل دارم».
۱۹- حدیث: «مُعاذسقَالَ: كُنْتُ رِدْفَ النَّبِیِّ جعَلى حِمارٍ یُقالُ لَهُ عُفَیْرٌ، فَقَالَ: یَا مُعاذُ هَلْ تَدْری حَقَّ اللهِ عَلى عِبادِهِ وَما حَقُّ الْعِبادِ عَلى اللهِ قُلْتُ اللهُ وَرَسُولُهُ أَعْلَمُ، قَالَ: فَإِنَّ حَقَّ اللهِ عَلى الْعِبادِ أَنْ یَعْبُدُوهُ وَلا یُشْرِكُوا بِهِ شَیْئًا، وَحَقَّ الْعِبادِ عَلى اللهِ أَنْ لا یُعَذِّبَ مَنْ لا یُشْرِكُ بِهِ شَیْئًا فَقُلْتُ یا رَسُولَ اللهِ: أَفَلا أُبَشِّرُ بِهِ النَّاسَ قَالَ: لا تُبَشِّرْهُمْ فَیَتَّكِلُوا» [۲۲].
یعنی: «معاذ بن جبل گوید: پشت سر پیغمبر جبا هم بر الاغى که عفیر نام داشت سوار شده بودیم پیغمبر جفرمود: اى معاذ! آیا مىدانى حق خدا بر بندگانش چیست و پاداش بندگان پیش خداوند کدام است؟ گفتم: خدا و پیغمبر خدا از همه داناترند، فرمود: حق خدا بر بندگانش آن است که او را پرستش کنند و براى او انبازى قرار ندهند، پاداش بندگان در نزد خدا هم این است کسانى را که براى او شریک قرار نمىدهند عذاب ندهد، گفتم: اى رسول خدا! آیا این مژده را به مردم بدهم، پیغمبر جفرمود: خبر این مژده را به آنان مده چون با اتّکا بر این مژده سست مىشوند و از انجام کارهاى خیر و مفید کوتاهى مىنمایند».
۲۰- حدیث: «أَنَسِ بْنِ مالِكٍ أَنَّ النَّبِیَّ جوَمُعاذٌ رَدیفُهُ عَلى الرَّحْلِ، قَالَ: یا مُعاذُ بْنَ جَبَلٍ قَالَ: لَبَّیْكَ یا رَسُولَ اللهِ وَسَعْدَیْكَ، قَالَ: یا مُعاذُ قَالَ: لَبَّیْكَ یَا رَسُولَ اللهِ وَسَعْدَیْكَ ثَلاثًا، قَالَ: ما مِنْ أَحَدٍ یَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ اللهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللهِ صِدْقًا مِنْ قَلْبِهِ إِلاَّ حَرَّمَهُ اللهُ عَلى النَّارِ قَالَ: یا رَسولَ اللهِ أَفَلا أُخْبِرُ بِهِ النَّاسَ فَیَسْتَبْشِروا قَالَ: إِذًا یَتَّكِلُوا وَأَخْبَرَ بِها مُعاذٌ عِنْدَ مَوْتِهِ تَأَثُّما» [۲۳].
یعنی: «انس بن مالک گوید: پیغمبر جو معاذ با هم بر یک شتر سوار شده بودند، پیغمبر جفرمود: اى معاذ بن جبل! معاذ گفت: لبیک اى رسول خدا و سعدیک، دوباره فرمود: اى معاذ! معاذ گفت: لبیک اى رسول خدا و سعدیک، معاذ سه بار این جواب را تکرار نمود، پیغمبر جفرمود: هر کسى که از ته قلب و از روى صداقت و اخلاص به وحدانیت خدا اعتراف کند و شریکى را براى او قرار ندهد و به رسالت محمّد از جانب خدا ایمان داشته باشد، خداوند بدن او را از آتش دوزخ حرام مىنماید و از عذاب آن در امان مىباشد. معاذ گفت: اى رسول خدا! این مژده را به مردم بدهم تا شاد شوند؟ پیغمبر جفرمود: آن وقت مردم با اتّکا به این مژده سست مىشوند. ولى معاذ به هنگام مرگ از ترس اینکه مبادا بوسیله کتمان این حدیث دچار گناه شود، آن را براى مردم بازگو نمود».
[۲۰]- أخرجه البخاری فی: ۶۰ كتاب الأنبیاء: ۴۷ باب قوله: (یا أهل الكتاب لا تغلوا فی دینكم ولا تقولوا على الله إلا الحق). [۲۱]- أخرجه البخاری فی: ۷۷ كتاب اللباس: ۱۰۱ باب إرداف الرجُل خلف الرجُل. [۲۲]- أخرجه البخاری فی: ۵۶ كتاب الجهاد: ۴۶ باب اسم الفرس والحمار. [۲۳]- أخرجه البخاری فی: ۳ كتاب العلم: ۴۹ باب من خص بالعلم قومًا دون قوم كراهیة أن لا یفهموا.