باب ۱۹: سهوکردن در نماز و سجده سهو بردن
۳۳۴- حدیث: «أَبِی هُرَیْرَةَس، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: إِذَا نُودِیَ بِالصَّلاَةِ أَدْبَرَ الشَّیْطَانُ وَلَهُ ضُرَاطٌ حَتَّى لاَ یَسْمَعَ الأَذَانَ، فَإِذَا قُضِیَ ْالأَذَانُ أَقْبَلَ، فَإِذَا ثُوِّبَ بِهَا أَدْبَرَ، فَإِذَا قُضِیَ التَّثْوِیبُ أَقْبَلَ، حَتَّى یَخْطِرَ بَیْنَ الْمَرْءِ وَنَفْسِهِ، یَقُولُ اذْكُرْ كَذَا وَكَذَا، مَا لَمْ یَكُنْ یَذْكُرُ، حَتَّى یَظَلَّ الرَّجُلُ إِنْ یَدْرِی كَمْ صَلَّى فَإِذَا لَمْ یَدْرِ أَحَدُكُمْ كَمْ صَلَّى، ثَلاَثًا أَوْ أَرْبَعًا، فَلْیَسْجُدْ سَجْدَتَیْنِ وَهُوَ جَالِسٌ» [۳۶۹].
یعنی: «ابو هریره گوید: پیغمبر جفرمود: هرگاه اذان گفته شد، شیطان رو مىگرداند و دور مىشود، سر و صدا و هیاهو به وجود مىآورد تا صداى اذان را نشنود، همین که اذان تمام شد، برمىگردد، وقتى که اقامه گفته شد باز روگردان مىشود و مىرود، وقتى که اقامه تمام گردید، برمىگردد، به حدى به انسان نزدیک مىشود که در بین انسان و قلبش وسوسه ایجاد مىنماید، به او مىگوید فلان چیز و فلان چیز را به یاد بیاور، که قبلاً آنها را به یاد نداشت، نمازگزار را تا جایى مشغول مىسازد که نمىداند چند رکعت نماز را خوانده است، وقتى که شما ندانستید چند رکعت نماز خـواندهاید (سه رکعت یا چهار یا کمتر یا بیشـتر باید شک را برطرف سازید و آنچه که یقین دارید مبناى نماز قرار دهید). و بعد از تمام شدن تشهّد آخر دو سجده را (به عنوان سجده سهو) ـدر حالیکه نشستهایدـ ببرید».
«ضراط: صدا درآوردن با دهان به عنوان توهین به کسى» [۳۷۰].
۳۳۵- حدیث: «عَبْدِ اللهِ بْنِ بُحَیْنَةَس، قَالَ: صَلَّى لَنَا رَسُولُ اللهِ جرَكْعَتَیْنِ مِنْ بَعْضِ الصَّلَوَاتِ، ثُمَّ قَامَ فَلَمْ یَجْلِسْ، فَقَامَ النَّاسُ مَعَهُ، فَلَمَّا قَضَى صَلاَتَهُ وَنَظَرْنَا تَسْلِیمَهُ كَبَّرَ قَبْلَ التَّسْلِیمِ، فَسَجَدَ سَجْدَتَیْنِ وَهُوَ جَالِسٌ، ثُمَّ سَلَّمَ» [۳۷۱].
یعنی: «عبدالله بن بحینه گوید: پیغمبر جدو رکعت نماز را به امامت براى ما خواند و در رکعت دوم (که مىبایست براى تشهّد بنشیند) ننشست و بلند شد و مردم نیز به تبعیت از پیغمبر جبلند شدند، وقتى که نمازش را تمام کرد منتظر بودیم که سلام بدهد، ولى قبل از سلام دادن، تکبیر گفت و در حالى که نشسته بود دو سجده را به جاى آورد و بعداً سلام داد».
۳۳۶- حدیث: «عَبْدِ اللهِ بْنِ مَسْعُودٍ، قَالَ: صَلَّى النَّبِیُّ ج، (قَالَ إِبْرَاهِیمُ، أَحَدُ الرُّوَاةِ، لاَ أَدْرِی زَادَ أَوْ نَقَصَ)؛ فَلَمَّا سَلَّمَ قِیلَ لَهُ یَا رَسُولَ اللهِ أَحَدَثَ فِی الصَّلاَةِ شَیْءٌ قَالَ: وَمَا ذَاكَ قَالُوا: صَلَّیْتَ كَذَا وَكَذَا فَثَنَى رِجْلَیْهِ وَاسْتَقْبَلَ الْقِبْلَةَ وَسَجَدَ سَجْدَتَیْنِ، ثُمَّ سَلَّمَ فَلَمَّا أَقْبَلَ عَلَیْنَا بِوَجْهِهِ، قَالَ: إِنَّهُ لَوْ حَدَثَ فِی الصَّلاَةِ شَیْءٌ لَنَبَّأْتُكُمْ بِهِ، وَلكِنْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ أَنْسى كَمَا تَنْسَوْنَ، فَإِذَا نَسِیتُ فَذَكِّرُونِی، وَإِذَا شَكَّ أَحَدُكُمْ فِی صَلاَتِهِ فَلْیَتَحَرَّ الصَّوَابَ فَلْیُتِمَّ عَلَیْهِ، ثُمَّ لِیسَلِّمْ ثُمَّ یَسْجُدْ سَجْدَتَیْنِ» [۳۷۲].
یعنی: «عبدالله بن مسعود گوید: پیغمبر جنماز را خواند، (ابراهیم که یکى از راویان حدیث است مىگوید: نمىدانم عبدالله بن مسعود گفت: پیغمبر جنماز را زیاد یا کم خواند) وقتى سلام داد، گفتند: اى رسول خدا! آیا تغییرى در نماز به وجود آمده است؟! پیغمبر جفرمود: چه تغییرى؟! گفتند: فلان تغییر و فلان تغییر. آنگاه پیغمبرجپاهایش را جمع نمود و به حالت تشهّد نشست و رو به قبله کرد و دو سجده را به جاى آورد و بعداً سلام داد، وقتى که به طرف ما روى کرد، گفت: اگر در نماز تغییراتى به وجود مىآمد من آن را به شما مىگفتم، امّا من هم انسانى هستم مثل شما، و مانند شما دچار فراموشى مىشوم، وقتى که چیزى را فراموش کردم به من تذکر دهید، هرگاه یکى از شما در نمازش دچار شک شد، آنچه که به یقین انجام داده است انتخاب کند و باقى مانده نماز را بخواند. (مثلاً اگر کسى شک داشت که سه رکعت نماز را خوانده است یا چهار رکعت، نمازگزار یقین دارد که سه رکعت را خوانده است ولى تردیدش در رکعت چهارم است باید سه رکعت را که یقینى است انتخاب کند و یک رکعت دیگر را بخواند) و بعداً سلام بدهد. و آنگاه دو بار سجده ببرد».
۳۳۷- حدیث: «أَبِی هُرَیْرَةَ، قَالَ: صَلَّى بِنَا النَّبِیُّ جالظُّهْرَ رَكْعَتَیْنِ، ثُمَّ سَلَّمَ، ثُمَّ قَامَ إِلَى خَشَبَةٍ فِی مُقَدِّمِ الْمَسْجِدِ وَوَضَعَ یَدَهُ عَلَیْهَا؛ وَفِی الْقَوْمِ یَوْمَئِذٍ أَبُو بَكْرٍ وَعُمَرُ فهَابَا أَنْ یُكَلِّمَاهُ، وَخَرَجَ سَرَعَانُ النَّاسِ، فَقَالُوا: قَصُرَتِ الصَّلاَةُ، وَفِی الْقَوْمِ رَجُلٌ كَان النَّبِیُّ جیَدْعُوهُ ذَا الْیَدَیْنِ، فَقَالَ: یَا نَبِیَّ اللهِ أَنَسِیت أَمْ قَصُرَتْ، فَقَالَ: لَمْ أَنْسَ وَلَمْ تَقْصُرْ، قَالُوا: بَلْ نَسِیتَ یَا رَسُولَ اللهِ قَالَ: صَدَقَ ذُو الْیَدَیْنِ، فَقَامَ فَصَلَّى رَكْعَتَیْنِ ثُمَّ سَلَّمَ، ثُمَّ كَبَّرَ فَسَجَدَ مِثْلَ سُجُودِهِ أَوْ أَطْوَلَ، ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ وَكَبَّرَ، ثُمَّ وَضَعَ مِثْلَ سُجُودِهِ أَوْ أَطْوَلَ، ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ وَكَبَّرَ» [۳۷۳].
یعنی: «ابو هریره گوید: پیغمبر جنماز ظهر را به امامت براى ما خواند و بعد از دو رکعت سلام داد، سپس بلند شد و به سوى چوبى رفت که در قسمت جلو مسجد قرار داشت و دستش را بر روى آن گذاشت، در آن روز ابو بکر و عمر نیز در بین مردم حضور داشتند و شرم کردند در این مورد با پیغمبر جسخن بگویند، کسانى که عجله داشـتند از مسجد بیرون رفتند، گفتند: نماز کوتاه شده است، شخصى در آنجا بود که پیغمبر جاو را ذوالیدین صدا مىکرد، این مرد گفت: اى رسول خدا! آیا دو رکعت آخر را فراموش کردى یا نماز کوتاه شده است؟ پیغمبر جفرمود چیزى را فراموش نکردهام و نماز هم کوتاه نشده است. مردم گفتند: اى رسول خدا! دو رکعت آخر را فراموش کردى. پیغمبر جفرمود: پس ذوالیدین راست مىگوید، آنگاه پیغمبر بلند شد و دو رکعت دیگر را خواند، سپس سلام داد بعد از سلام تکبیر گفت، سجدهاى را به جاى آورد که مانند سجده نماز و یا طولانىتر بود، آنگاه سرش را از سجده بلند کرد و تکبیر گفت بعداً سجده دیگرى مانند سجده نماز و یا طولانىتر از آن به جاى آورد، بعداً سرش را بلند کرد و تکبیر گفت».
(امام شافعى عقیده دارد سجده سهو چه براى سهو در ازدیاد و چه براى سهو در نقصان باشد باید بعد از تشهّد آخر و قبل از سلام باشد، ولى امام مالک مىگوید: در سهو نقصان، سجده قبل از سلام است و در سهو ازدیاد باید بعد از سلام باشد).
[۳۶۹]- أخرجه البخاری فی: ۲۲ ـ كتاب السّهو: ۶ ـ باب إذا لم یدر كم صلّى ثلاثاً أو أربعاً سجد سجدتین وهو جالس. [۳۷۰]- النهایه، ابن اثیر، ج ۲، ص ۸۴. [۳۷۱]- أخرجه البخاری فی: ۲۲ كتاب السهو: ۱ باب ما جاء فی السهو إذا قام من ركعتی الفریضة. [۳۷۲]- أخرجه البخاری فی: ۸ كتاب الصلاة: ۳۱ باب التوجه نحو القبلة حیث كان. [۳۷۳]- أخرجه البخاری فی: ۷۸ كتاب الأدب: ۴۵ باب ما یجوز من ذكر الناس.