باب ۱۳: درباره کفن میت
۵۴۷- حدیث: «خَبَّاتٍس، قَالَ: هَاجَرْنَا مَعَ النَّبِیِّ جنَلْتَمِسُ وَجْهَ اللهِ، فَوَقَعَ أَجْرُنَا عَلَى اللهِ، فَمِنَّا مَنْ مَاتَ لَمْ یَأْكُلْ مِنْ أَجْرِهِ شَیْئًا، مِنْهُمْ مُصْعَبُ بْنُ عُمیْرٍ؛ وَمِنَّا مَنْ أَیْنَعَتْ لَهُ ثَمَرَتُهُ، فَهُوَ یَهْدِبُهَا قُتِلَ یَوْمَ أُحُدٍ فَلَمْ نَجِدْ مَا نُكَفِّنُهُ إِلاَّ بُرْدَةً إِذَا غَطَّیْنَا بِهَا رَأْسَهُ خَرَجَتْ رِجْلاَهُ، وَإِذَا غَطَّیْنَا رِجْلَیْهِ خَرَجَ رَأْسُهُ، فَأَمَرَنَا النَّبِیُّ جأَنْ نُغَطِّیَ رَأْسَهُ وَأَنْ نَجْعَلَ عَلَى رِجْلَیْهِ مِنَ الإِذْخِرِ» [۶۰۰].
یعنی: «خبّاب گوید: ما به خاطر رضاى خدا با پیغمبر جاز مکه به مدینه هجرت کردیم و اجر ما بنا به وعده خدا پیش او حتمى شد، بعضى از ما زود مردند و از پاداش دنیایى آن چیزى استفاده نکردند مانند مصعب بن عمیر، ولى بعضى دیگر در دنیا باغشان به ثمر رسید و از آن میوه چیدند، امّا مصعب در روز احد کشته شد و ما براى کفنش جز یک تکه پارچه پشمى چیزى نداشتیم، وقتى که آن را روى سرش قرار مىدادیم پاهایش لخت مىشدند، و وقتى که آن را بر پاهایش مىکشیدیم، سرش ظاهر مىگردید، (چون پارچه کوتاه بود و کفایت تمام بدن مصعب را نمىکرد)، پیغمبر جبه ما دستور داد که این پارچه را روى سرش قرار دهیم، و با گیاهى که (اذخر) نام دارد (و بوى آن مطبوع است) پاهایش را بپوشانیم».
۵۴۸- حدیث: «عَائِشَةَ، أَنَّ رَسُولَ اللهِ جكُفِّنَ فِی ثَلاثَةِ أَثْوَابٍ یَمَانِیَةٍ بِیضٍ سَحُولِیَّةٍ مِنْ كُرْسُفٍ، لَیْسَ فیهِنَّ قَمِیصٌ وَلاَ عِمَامَةٌ» [۶۰۱].
یعنی: «عایشه گوید: پیغمبر جدر سه کفن که پارچهاش، کتان سفید یمانى سحولى بود، کفن شد و پیراهن و عمامه جزو کفن پیغمبر جنبودند»، (یعنى تنها سه کفن تمام بود و لا غیر).
«سحولیّة: منسوب به سحول است، که نام دهى است در یمن، و یا اسم گازرى است که پارچههاى سفید را به او نسبت مىدادند. كرسف: پنبه».
[۶۰۰]- أخرجه البخاری فی: ۲۳ كتاب الجنائز: ۲۸ باب إذا لم نجد كفنا إلا ما یوری رأسه أو قدمیه غطى رأسه. [۶۰۱]- أخرجه البخاری فی: ۲۳ كتاب الجنائز: ۱۹ باب الثیاب البیض للكفن.