باب ۶: گناه کسى که از دادن زکات خوددارى مىنماید
۵۷۴- حدیث: «أَبِی هُرَیْرَةَس، أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج، قَالَ: الْخَیْلُ لِثَلاَثَةٍ: لِرَجُلٍ أَجْرٌ، وَلِرَجُلٍ سِتْرٌ، وَعَلَى رَجُلٍ وِزْرٌ فَأَمَّا الَّذِی لَهُ أَجْرٌ فَرَجُلٌ رَبَطَهَا فِی سَبِیلِ اللهِ فَأَطَالَ فِی مَرْجٍ أَوْ رَوْضَةٍ، فَمَا أَصَابَتْ فِی طِیَلِهَا ذَلِكَ مِنَ الْمَرْجِ أَوِ الرَّوْضَةِ كَانَتْ لَهُ حَسَنَاتٍ، وَلَوْ أَنَّهَا قَطَعَتْ طِیَلَهَا فَاسْتَنَّتْ شَرَفًا أَوْ شَرَفَیْنِ كَانَتْ أَرْوَاثُهَا وَآثَارُهَا حَسَنَاتٍ لَهُ، وَلَوْ أَنَّهَا مَرَّتْ بِنَهَرٍ فَشَرِبَتْ مِنْهُ وَلَمْ یُرِدْ أَنْ یَسْقِیَهَا كَانَ ذَلِكَ حَسَنَاتٍ لَهُ؛ وَرَجُلٌ رَبَطَهَا فَخْرًا وَرِئَاءً وَنِوَاءً لأَهْلِ الإِسْلاَمِ فَهِیَ وِزْرٌ عَلَى ذلِكَ.
وَسُئِلَ رَسُولُ اللهِ جعَنِ الْحُمُرِ، فَقَالَ: مَا أُنْزِلَ عَلَیَّ فِیهَا إِلاَّ هذِهِ الآیَةُ الْجَامِعَةُ الْفاذَّةُ ﴿فَمَن يَعۡمَلۡ مِثۡقَالَ ذَرَّةٍ خَيۡرٗا يَرَهُۥ٧ وَمَن يَعۡمَلۡ مِثۡقَالَ ذَرَّةٖ شَرّٗا يَرَهُۥ٨﴾[الزلزلة: ۷-۸].» [۶۲۸].
یعنی: «ابو هریره گوید: پیغمبر جفرمود: هر صاحب طلایى که زکات آن را ندهد این طلا در روز قیامت به صورت ورقهاى داغ شده در آتش سرخ مىشود، پشت و طرف راست و چپ و پیشانى صاحبش را با آن داغ مىکنند، هر وقت این ورقها سرد شدند مجدداً در آتش سرخ مىشوند و صاحبش با آنها داغ مىگردد، این عذاب در طول روزى که مدّت آن به اندازه پنجاه سال است ادامه دارد، تا اینکه خداوند در بین بندگانش قضاوت مىنماید و تکلیف آنها را روشن مىسازد آنگاه یا به بهشت مىروند یا به دوزخ. از پیغمبر جپرسیده شد: کسى که زکات شتر را ندهد چطور است؟ فرمود: هر صاحب شترى که زکات آن را ندهد، وقتى که روز قیامت آمد او را در یک صحراى وسیع و مسطح قرار مىدهند و شترهایش بدون اینکه حتى یک بچهاى از آنها کم شده باشد، به صورت خیلى بزرگتر از آنچه در دنیا هستند جمع مىشوند، صاحبشـان را در زیر پا قرار مىدهند، با دنـدان او را گاز مىگیرند، وقتى که آخرین شـتر بر لاشه او عبور کرد، مجدداً از اوّل او را زیر پا مىگیرند و این عذاب در طول روزى که مقدار آن پنجاه سال است ادامه دارد تا اینکه خداوند در بین بندگانش قضاوت مىنماید و تکلیف آنان را تعیین مىکند، آنگاه صاحبان این شترها یا به بهشت مىروند یا به دوزخ. از پیغمبر جدرباره ندادن زکات گاو و گوسفند پرسیده شد، پیغمبر جفرمود: هر صاحب گاو و گوسفندى که زکات آنها را ندهد در روز قیامت او را در یک صحراى وسیع و مسطح قرار مىدهند، تمام گاو و گوسفندانش بدون کم و کاست جمع مىگردند، در حالى که داراى شاخهاى محکم و راست مىباشند، صاحبان خود را با شاخ مىزنند و او را با سم مىکوبند و هر وقت آخرین آنها از روى لاشه آنان گذشت مجدداً از اوّل آنان را در زیر پا مىگیرند، و این عذاب در روزى که طول آن پنجاه سال است ادامه دارد، تا اینکه خداوند در بین بندگانش قضاوت مىفرماید، آنگاه تکلیف این صاحبان گاو و گوسفند روشن مىشود، یا به بهشت مىروند یا به دوزخ. از پیغمبر جدرباره زکات اسب پرسیده شد، پیغمبر جفرمود: اسب به سه دسته تقسیم مىشود: یک دسته آن براى صاحبش خیر و برکت است، و دسته دوم براى صاحبش زینت است، (و آن وقتى است که صاحبش آن را به خاطر زیبایى و زینت نگهدارى نماید، و تا جایى که امکان دارد حق آن را مىپردازد) و دسته سوم براى صاحبش بلا و بدبختى است، دستهاى که خیر و برکت است، اسبى است که صاحبش آن را براى جهاد در راه خدا و کارهایى که موجب رضاى او است نگهدارى نموده باشد، افسارش را شل و طولانى نموده تا در باغچه و مرتع به چرا مشغول شود هر اندازه که این اسب به چرا مشغول شود، خداوند براى صاحبش خیر و احسان محسوب مىنماید، وقتى که این اسب افسارش را پاره کند و یک یا دو دور با نشاط و شادى و با آزادى بدود، عرق و فضولاتى که از بدنش خارج مىگردد و یا غبارى که از سمهایش بلند مىشود، موجب ثواب و احسان براى صاحبش مىباشد، و اگر این اسب از کنار رودى رد بشود و بدون خواست صاحبش از آب آن بخورد این امر هم باعث ثواب و احسان فراوان براى او است، (خلاصه چنین اسبى براى صاحب خود سراپا خیر و برکت و سعادت مىباشد).
دسته سوم که بلا و بدبختى است، اسبى است که صاحبش آن را به خاطر فخر بر دیگران و ریا و اذیت و آزار مسلمانان نگهدارى مىنماید. (پیغمبر جنسبت به زکات اسب چیزى نفرمود).
سپس درباره زکات خر از او سؤال شد، پیغمبر جفرمود: در این مورد جز این آیه روشن و جامع چیزى بر من نازل نشده است، خداوند مىفرماید: (هر کس که به اندازه کوچکترین ذرهاى عمل نیک انجام دهد پاداش آن را مىبیند و هرکس که به اندازه کوچکترین ذرهاى عمل بدى را انجام دهد سزاى آن را مىبیند).
(باید یادآورى نمود که این حدیث از اوّل تا مىرسد به سؤال از پیغمبر جدرباره زکات اسب در کتاب لؤلؤ و مرجان وجود ندارد و بخارى هم آن را روایت نکرده است و تنها در صحیح مسلم وجود دارد، و به خاطر تناسب با عنوان باب، اوّل حدیث را هم ترجمه نمودم).
«ربطها: نگهدارى نمود. فأطال: افسار و ریسمانى که در گردن یا در دست اسب بود شل نمود، و آن را طولانىتر کرد تا در مساحت بیشتر بچرد. مرج: مرتع. طیلها: ریسمان. فاستنت: با شادى و نشاط دوید. شرفاً: یک دور. نواء: عداوت».
[۶۲۸]- أخرجه البخاری فی: ۵۶ كتاب الجهاد والسیر: ۴۸ باب الخیل لثلاثة.