باب ۸۷: درباره فرموده خداوند: (قوم نزدیک خود را از عذاب خدا بترسان)
۱۲۳- حدیث: «أَبِی هُرَیْرَةَسقَالَ: قَامَ رَسُولُ اللهِ جحِینَ أَنْزَلَ اللهُ ﻷ﴿وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الأَقْرَبِينَ﴾، قَالَ: یَا مَعْشَرَ قرَیْشٍ أَوْ كَلِمَةً نَحْوَهَا اشْتَرُوا أَنْفُسَكُمْ، لاَ أُغْنِی عَنْكُمْ مِنَ اللهِ شَیْئًا یَا بَنِی عَبْدِ مَنَافٍ لاَ أُغْنِی عَنْكُمْ مَنَ اللهِ شَیْئًا یَا عَبَّاسُ بْنَ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ لاَ أُغْنِی عَنْكَ مِنَ اللهِ شَیْئًا وَیَا صَفِیَّةُ عَمَّةَ رَسُولِ اللهِ لاَ أُغْنِی عَنْكِ مِنَ اللهِ شَیْئًا وَیَا فَاطِمَةُ بِنْتَ مُحَمَّدٍ ج، سَلِینی مَا شِئْتِ مِنْ مَالِی، لاَ أُغْنِی عَنْكِ مِنَ اللهِ شَیْئًا» [۱۴۲].
یعنی: «ابو هریره گوید: وقتى که خداوند آیه (قوم نزدیک خود را از عذاب خدا بترسان) را نازل کرد، پیغمبر جبلند شد و فرمود: اى جماعت قریش! (یا آنان را به عنوان دیگرى مشابه به این عنوان مورد خطاب قرار داد) نفس و جان خودتان را (که به تمایلات و آرزوهاى دنیایى فروختهاید) بازخرید نمایید و آن را نجات دهید، من نمىتوانم به هیچ وجه شما را از خدا بىنیاز نمایم، اى طایفه عبدمناف! من نمىتوانم بدون خواست خدا فایدهاى به شما برسانم، اى عباس پسر عبدالمطلب! من نمىتوانم براى تو فایدهاى داشته باشم، اى صفیه! که عمه رسول خدا هستى من نمىتوانم تو را از خدا بىنیاز نمایم (و فایدهاى که خواست خدا نباشد نمىتوانم آن را به تو برسانم). اى فاطمه! دختر محمّد جهرچه را از مال من مىخواهى از من بخواه ولى نمىتوانم تو را از خدا بىنیاز نمایم و فایدهاى را بدون خواست خدا به شما برسانم.
۱۲۴- حدیث: «ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: لَمَّا نَزَلَتْ ﴿وَأَنذِرۡ عَشِيرَتَكَ ٱلۡأَقۡرَبِينَ٢١٤﴾وَرَهْطَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ، خَرَجَ رَسُولُ اللهِ جحَتَّى صَعِدَ الصَّفَا فَهَتفَ: یَا صَبَاحَاهْ فَقَالُوا مَنْ هذَا فَاجْتَمَعُوا إِلَیْهِ فَقَالَ: أَرَأَیْتُمْ إِنْ أَخْبَرْتُكُمْ أَنَّ خَیْلاً تَخْرُجُ مِنْ سَفْحِ هذَا الْجَبَلِ أَكُنْتُمْ مُصَدِّقِیَّ قَالُوا مَا جَرَّبْنَا عَلَیْكَ كَذِبًا، قَالَ: فَإِنِّی نَذِیرٌ لَكُمْ بَیْنَ یَدَیْ عَذَابٍ شَدِیدٍ، قالَ أَبُو لَهَبٍ: تَبًّا لَكَ مَا جَمَعْتَنَا إِلاَّ لِهذَا ثُمَّ قَامَ فَنَزَلَتْ ﴿تَبَّتۡ يَدَآ أَبِي لَهَبٖ وَتَبَّ١﴾» [۱۴۳].
یعنی: «ابن عباس گوید: وقتى که این آیه (بترسان قوم نزدیکت را از عذاب خدا و قومت را که در بین ایشان اشخاص صالح و درستکار موجود است) نازل گردید. پیغمبرجاز خانه خارج شد تا اینکه از کوه صفا بالا رفت. آن وقت فریاد زد و گفت: فریاد در این صبحگاه، مردم گفتند: این چه کسى است فریاد مىزند؟ سپس مردم به دور پیغمبر جمع شدند، آنگاه پیغمبر جفرمود: اگر به شما بگویم که عدّهاى اسب سوار از دامن این کوه دارند مىآیند آیا باور مىکنید؟ گفتند: ما هیچگاه دروغى از تو ندیدهایم، پیغمبر جفرمود: من شما را از عذاب بسیار شدیدى که رسیدن آن نزدیک است مىترسانم و من اخطار کننده به شما (و فرستاده خدا هستم) ابولهب گفت: ذلیل و بدبخت باشى، فقط به همین خاطر ما را در اینجا جمع نمودهاى؟! سپس ابولهب بلند شد (و رفت) و آیه (دستهاى ابولهب شکسته شود و ابولهب به ذلت و خوارى و بدبختى دچار گردد، که دچار هلاک و بدبختى هم شد) نازل گردید».
«یا صباحاه: کلمهاى است که به هنگام فریاد و کمک خواستن گفته مىشود چون اکثر غارتها را به هنگام صبح انجام مىدادند، این کلمه را به کار بردهاند».
تبّاً لك: خداوند شما را همیشه ذلیل و خوار نماید.
[۱۴۲]- أخرجه البخاری فی: ۵۵ كتاب الوصایا: ۱۱ باب هل یدخل النساء والولد فی الأقارب. [۱۴۳]- أخرجه البخاری فی: ۶۵ كتاب التفسیر: ۱۱۱ سورة تبت یدا أبی لهب وتب: ۱ باب حدثنا یوسف.