باب۹: مرده بواسطه گریه نزدیکانش براى او عذاب داده مىشود
۵۳۴- حدیث: «عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِس، عَنِ النَّبِیِّ ج، قَالَ: الْمَیِّتُ یُعَذَّبُ فِی قَبْرِهِ بِمَا نِیحَ عَلَیْهِ» [۵۸۲].
یعنی: «عمر بن خطاب گوید: پیغمبر جفرمود: مرده به واسطه گریه «غیر مشروع» نزدیکانش، «که خود به آن وصیت کرده است همانگونه که عادت جاهلیت بود» مورد عذاب قرار مىگیرد» [۵۸۳].
۵۳۵- حدیث: «عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ عَنْ أَبِی مُوسى، قَالَ: لَمَّا أُصِیبَ عُمَرُس، جَعَلَ صُهَیْبٌ یَقُولُ: وَاأَخَاهْ فَقَالَ عُمَرُ: أَمَا عَلِمْتَ أَنَّ النَّبِیَّ ج، قَالَ: إِنَّ الْمَیِّتَ لَیُعَذَّبُ بِبُكَاءِ الْحَیِّ» [۵۸۴].
یعنی: «ابوموسى گوید: وقتى که عمر بن خطابسمورد سوء قصد قرار گرفت، صهیب بن سنان از اصحاب پیغمبر جشروع کرد به گفتن واى واى برادرم را کشتند، عمر گفت: مگر نمىدانى که پیغمبر جفرمود: مرده به واسطه گریه زنده برایش (به صورت فریاد و زارى) ناخشنود و ناراحت مىباشد» [۵۸۵].
۵۳۶- حدیث: «عَبْدِ اللهِ بْنِ عُمَرَ، وَعُمَرَ، وَعَائِشَةَ عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ عُبَیْدِ اللهِ بْنِ أَبِی مُلَیْكَةَ، قَالَ: تُوُفِّیتْ ابْنَةٌ لِعُثْمَانَسبِمكَّةَ، وَجِئْنَا لِنَشْهَدَهَا، وَحَضَرَهَا ابْنُ عُمَرَ وَابْنُ عَبَّاسٍ، وَإِنِّی لَجَالِسٌ بَیْنَهُمَا (أَوْ قَالَ جَلَسْتُ إِلَى أَحَدِهِمَا ثُمَّ جَاءَ الآخَرُ فَجَلَسَ إِلَى جَنْبِی) فَقَالَ عَبْدُ اللهِ بْنُ عُمَرَ، لِعَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ: أَلاَ تَنْهَى عَنِ الْبُكَاءِ فَإِنَّ رَسُولَ اللهِ جقَالَ: إِنَّ الْمَیِّتَ لَیُعَذَّبُ بِبُكَاءِ أَهْلِهِ عَلَیْهِ فَقَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ: قَدْ كَانَ عُمَرُسیَقُولُ بَعْضَ ذلِك ثُمَّ حَدَّثَ، قَالَ: صَدَرْتُ مَعَ عُمَرَ سمِنْ مَكَّةَ، حَتَّى إِذَا كُنَّا بِالْبَیْدَاءِ إِذَا هُوَ بِرَكْبٍ تَحْتَ ظِلِّ سَمُرَةٍ، فَقَالَ: اذْهَبْ فَانْظُرْ مَنْ هؤلاءِ الرَّكْبُ؛ قَالَ فَنَظَرْتُ فَإِذَا صُهَیْبٌ، فَأَخْبَرتُهُ، فَقَالَ: ادْعُهُ لِی، فَرَجَعْتُ إِلَى صُهَیْبٍ، فَقُلْتُ: ارْتَحِلْ فَالْحَقْ أَمِیرَ الْمُؤمِنِینَ فَلَمَّا أُصِیبَ عُمَرُ دَخَلَ صُهَیْبٌ یَبْكِی یَقُولُ: وَاأَخَاهْ وَاصَاحِبَاهْ؛ فَقَالَ عُمَرُ س: یَا صُهَیْبُ أَتَبْكِی عَلَیَّ وَقَدْ قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: إِنَّ الْمَیِّتَ یُعَذَّبُ بِبَعْضِ بُكَاءِ أَهْلِهِ عَلَیْهِ قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ: فَلَمَّا مَاتَ عُمَرُسذَكَرْتُ ذلِكَ لِعَائِشَةَ، فَقَالَتْ: رَحِمَ اللهُ عُمَرَ وَاللهِ مَا حَدَّثَ رَسُولُ اللهِ ج: إِنَّ اللهَ لَیُعَذِّبُ الْمُؤمِنَ بِبُكَاءِ أَهْلِهِ عَلَیْهِ؛ وَلكِنَّ رَسُولَ اللهِ جقَالَ: إِنَّ اللهَ لَیَزِیدُ الْكَافِرَ عَذَابًا بِبُكَاءِ أَهْلِهِ عَلَیْهِ وَقَالَتْ: حَسْبُكُمُ الْقُرْآنُ وَلاَ تَزِرُ وزِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ، عِنْدَ ذلِكَ: وَاللهُ هُوَ أَضْحَكَ وَأَبْكَى.
قَالَ ابْنُ أُبِی مُلَیْكَةَ: وَاللهِ مَا قَالَ ابنُ عُمَرَ شَیْئًا» [۵۸۶].
یعنی: «عبدالله بن ابى ملیکه گوید: یکى از دخترهاى عثمان در مکه فوت کرد ما هم آمدیم تا در مراسم فوتش شرکت کنیم، ابن عمر و ابن عباس هم حضور داشتند و من هم در بین ایشان نشسته بودم (یا گفت من در کنار یکى از آن دو نشسته بودم بعداً دومى آمد و در کنار من نشست) عبدالله بن عمر به عمرو پسر حضرت عثمان گفت: چرا (زن و بچهها را) از گریه منع نمىکنى؟ به حقیقت پیغمبر فرمود: که مرده به خاطر گریه نزدیکانش در عذاب خواهد بود، ابن عباس گفت: عمر هم این را روایت مىکرد، سپس ابن عباس گفت: (بعد از مراسم حج) با عمر از مکه به مدینه مراجعت کردیم وقتى که به بیداء (محلى است در بین مکه و مدینه) رسیدیم قافلهاى را دیدیم که در سایه درخت بزرگ سمره استراحت مىکردند، عمر گفت: برو ببین چه کسانى هستند؟ رفتم دیدم که صهیب بن سنان است به عمر خبر دادم، گفت: برو او را بیاور، رفتم و به او گفتم: بیا با امیرالمؤمنین همراه باش (آمد و تا مدینه با او بود) وقتى به جان عمر سوء قصد شد صهیب گریه مىکرد و مىگفت: اى واى برادرم، اى واى رفیقم را کشتند، عمر گفت: اى صهیب بر من گریه مىکنى؟ در حالى که پیغمبر جفرمود: مرده به خاطر مقدارى از گریه نزدیکانش براى او در عذاب مىباشد؟! ابن عباس گفت: وقتى عمر درگذشت این موضوع را براى عایشه بازگو کردم، عایشه گفت: خدا عمر را بیامرزد، قسم به خدا رسول الله این را نگفته که انسان مؤمن به خاطر گریه نزدیکانش عذاب داده مىشود، امّا رسول خدا فرمود: خداوند عذاب کافر را به خاطر گریه نزدیکانش براى او بیشتر مىنماید، و عایشه گفت: در این مورد قرآن براى شما کافى است که مىفرماید: (هیچ نفسى به گناه نفس دیگرى مورد مؤاخذه و سؤال قرار نمىگیرد) آنگاه ابن عباس گفت: خدا است که انسان را به خنده و گریه در مىآورد (یعنى خنده و گریه در اختیار انسان نیست، و این گفته ابن عباس تأیید گفته حضرت عایشه مىباشد) ابن ابى ملکیه گفت: و الله (وقتى که ابن عباس گفت: تنها خدا است که انسان را به خنده و گریه در مىآورد)، ابن عمر در جوابش چیزى نگفت».
۵۳۷- حدیث: «عَائِشَةَ وَابْنِ عُمَرَ عَنْ عُرْوَةَ قَالَ: ذُكِرَ عِنْدَ عَائِشَةَ أَنَّ ابْنَ عُمَرَ رَفَعَ إِلَى النَّبِیِّ ج: أَنَّ الْمَیِّتَ یُعَذَّبُ فِی قَبْرِهِ بِبُكَاءِ أَهْلِهِ فَقَالَتْ: وَهَلَ ابْنُ عُمَرَ رَحِمَهُ اللهُ إِنَّمَا قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: إِنَّهُ لَیُعَذَّبُ بِخَطِیئَتِهِ وَذَنْبِهِ، وَإِنَّ أَهْلَهُ لَیَبْكُونَ عَلَیْهِ الآنَ قَالَتْ: وَذَاكَ مِثْلُ قَوْلِهِ إِنَّ رَسُولَ اللهِ جقَامَ عَلَى الْقَلِیبِ وَفیهِ قَتْلَى بَدْرٍ مِنَ الْمُشْرِكینَ، فَقَالَ لَهُمْ مَا قَالَ: إِنَّهُمْ لَیَسْمَعُونَ مَا أَقُولُ إِنَّمَا قَالَ: إِنَّهُمُ الآنَ لَیَعْلَمُونَ أَنَّ مَا كُنْتُ أَقُولُ لَهُمْ حَقٌ ثُمَّ قَرَأَتْ ﴿إِنَّكَ لاَ تُسْمِعُ الْمَوْتَى﴾وَ ﴿وَمَا أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ﴾یَقُولُ حینَ تَبَوَّءُوا مَقَاعِدَهُمْ مِنَ النَّارِ» [۵۸۷].
یعنی: «عروه گوید: پیش حضرت عایشه گفتند، که ابن عمر مىگوید: پیغمبر جفرموده است: مرده در قبرش به خاطر گریه نزدیکانش براى او، عذاب مىبیند. عایشه گفت: خدا ابن عمر را ببخشاید او اشتباه کرده است، پیغمبر جفرمود: مرده به خاطر گناه و اشتباهش عذاب داده مىشود در حالى که خانوادهاش الآن براى او گریه مىکنند (یعنى در حالى که خانواده میت ناراحت رفتن او از دنیا مىباشند او به خاطر گناههایى که در دنیا انجام داده است در عذاب مىباشد) حضرت عایشه گفت: این اشتباه ابن عمر مانند اشتباه دیگر او است وقتى پیغمبر جدر جنگ بدر بر سر چاهى که لاشه عدهاى از مشرکان قریش در آن انداخته شده بود ایستاد و خطاب به لاشهها فرمود: اینها الآن مىدانند که آنچه من به ایشان مىگفتم حق است. ولى ابن عمر اشتباه کرده به جاى کلمه مىدانند (یعلمون) کلمه مىشنوند (یسمعون) را روایت کرده است، سپس عایشه براى اثبات اشتباه ابن عمر در میان این دو کلمه این آیهها را خواند: (شما نمىتوانى بشنوانى به کسى که مرده است) [۵۸۸]و (تو نیستى شنواننده کسانى که در گورها هستند) [۵۸۹].
عایشه گوید: مراد از این آیه که مىفرماید: (شما نمىتوانى بشنوانى به کسى که مرده است) نفى مطلق نیست بلکه مربوط به وقتى است که کافران در جاى خود در آتش قرار مىگیرند»، (یعنى در آن وقت هیچ چیز را نمىشنوند).
۵۳۸- حدیث: «عَائِشَةَ زَوْجِ النَّبِیِّ ج، قَالَتْ: إِنَّمَا مَرَّ رَسُولُ اللهِ جعَلَى یَهُودِیَّةٍ یَبْكِی عَلَیْهَا أَهْلُهَا، فَقَالَ: إِنَّهُمْ لیبْكُونَ عَلَیْهَا، وَإِنَّهَا لَتُعَذَّبُ فِی قَبْرِهَا» [۵۹۰].
یعنی: «عایشه همسر پیغمبر جگوید: پیغمبر جاز کنار قبر یک زن یهودى گذشت دید که خانوادهاش بر آن گور گریه مىکنند، فرمود: اینها براى او گریه مىکنند در حالى که او (به خاطر کفرش) در گور عذاب داده مىشود».
۵۳۹- حدیث: «الْمُغِیرَةِس، قَالَ: سَمِعْتُ النَّبِیَّ جیَقُولُ: مَنْ نِیحَ عَلَیْهِ یُعَذَّبُ بِمَا نِیحَ عَلَیْهِ» [۵۹۱].
یعنی: «مغیره گوید: از پیغمبر جشنیدم که فرمود: کسى که برایش نوحه و گریه و زارى شود به وسیله این عمل خلاف ناراحت مىباشد».
(لازم به توضیح است به ظاهر در بین احادیثى که از عمر و ابن عمر روایت شده با احادیثى که از ابن عباس و حضرت عایشه روایت گردیده است اختلاف موجود است و جمهور علماء براى رفع این اختلاف مىگویند منظور از حدیث حضرت عمر و عبدالله پسرش این است کسانى که در حال حیات خود خانوادهشان را به گریه و زارى و نوحه براى فوت اشخاص عادت مىدهند و آنها را از این اعمال منع نمىکنند و یا مانند عادت عرب جاهلیت به آنان توصیه مىکنند که پس از مرگشان، خانواده آنان مراسم گریه و نوحه برایشان برپا سازند چنین اشخاصى وقتى که بمیرند به سبب گریه نزدیکانشان که خودشان در زمان حیات در آن دخالت داشتهاند عذاب داده مىشوند. و قاضى عیاض در توجیه رفع این اختلاف مىگوید منظور از جمله (لیعذب ببكاء أهله)در حدیث عمر و ابن عمر این است: که مرده از گریه آنها خشنود نیست چون مىداند این گریه به خاطر دلبستگى آنان به دنیا مىباشد. و منظور از جمله فوق این نیست: که مرده به خاطر گریه نزدیکانش عذاب داده مىشود، تا این اعتراض پیش آید که کسى به خاطر گناه دیگر عذاب داده نمىشود) [۵۹۲].
[۵۸۲]- أخرجه البخاری فی: ۲۳ كتاب الجنائز: ۳۴ باب ما یكره من النیاحة على المیت. [۵۸۳]- شرح نووى بر مسلم، ج ۶، ص ۲۲۹. [۵۸۴]- أخرجه البخاری فی: ۲۳ كتاب الجنائز: ۳۲ باب قول النبی جیعذب المیت ببعض بكاء أهله علیه. [۵۸۵]- شرح نووى بر مسلم، ج ۶، ص ۲۲۹. [۵۸۶]- أخرجه البخاری فی: ۲۳ كتاب الجنائز: ۳۳ باب قول النبی جیعذب المیت ببعض بكاء أهله علیه. [۵۸۷]- أخرجه البخاری فی: ۶۴ كتاب المغازى: ۸ باب قتل أبی جهل. [۵۸۸]- سورة نمل: ۸. [۵۸۹]- سورة فاطر: ۲۲. [۵۹۰]- أخرجه البخاری فی: ۲۳ كتاب الجنائز: ۳۳ باب قول النبی جیعذب المیت ببعض بكاء أهله علیه. [۵۹۱]- أخرجه البخاری فی: ۲۳ كتاب الجنائز: ۳۴ باب ما یكره من النیاحة على المیت. [۵۹۲]- شرح نووى بر مسلم، ج ۶، ص ۲۲۸، و ارشاد السارى، ج ۲، ص ۴۰۰.