باب ۳۳: خواندن قرآن با صداى بلند در نماز صبح، و خواندن قرآن بر جن
۲۵۹- حدیث: «ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: انْطَلَقَ النَّبِیُّ جفِی طَائِفَةٍ مِنْ أَصْحَابِهِ عَامِدِینَ إِلَى سُوقِ عُكَاظٍ، وَقَدْ حِیلَ بَیْنَ الشَّیَاطِینِ وَبَیْنَ خَبَرِ السَّمَاءِ، وَأُرْسِلَتْ عَلَیْهِمُ الشُّهُبُ فَرَجَعَتِ الشَّیَاطِینُ إِلَى قَوْمِهِمْ، فَقَالُوا مَا لَكُمْ قَالُوا: حِیلَ بَیْنَنَا وَبَیْنَ خَبَرِ السَّمَاءِ، وَأُرْسِلَتْ عَلَیْنَا الشُّهُبُ قَالُوا: مَا حَالَ بَیْنَكُمْ وَبَیْنَ خَبَرِ السَّمَاءِ إِلاَّ شَیْءٌ حَدَثَ، فَاضْرِبُوا مَشَارِقَ الأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا فَانْظُرُوا مَا هذَا الَّذِی حَالَ بَیْنَكُمْ وَبَیْنَ خَبَرِ السَّمَاءِ فَانْصَرَفَ أُولئِكَ الَّذِینَ تَوَجَّهُوا نَحْوَ تِهَامَةَ إِلَى النَّبِیِّ ج، وَهُوَ بِنَخْلَةَ عَامِدِینَ إِلَى سُوقِ عُكَاظٍ، وَهُوَ یُصَلِّی بِأَصْحَابِهِ صَلاَةَ الْفَجْرِ، فَلَمَّا سَمِعُوا الْقُرْآنَ اسْتَمَعُوا لَهُ؛ فَقَالُوا: هذَا وَاللهِ الَّذِی حَالَ بَیْنَكُمْ وَبَیْنَ خَبَرِ السَّمَاءِ، فَهُنَالِكَ حِینَ رَجَعُوا إِلَى قَوْمِهِمْ؛ فَقَالُوا: (یَا قوْمَنَا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآنًا عَجَبًا یَهْدِی إلى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ وَلَنْ نُشْرِكَ بِرَبِّنَا أَحَدًا) فَأَنْزَلَ اللهُ عَلَى نَبِیِّهِ ج(قُلْ أُوحِیَ إِلَیَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ) وَإِنِّمَا أُوحِیَ إِلَیْهِ قَوْلُ الْجِنِّ» [۲۹۲].
یعنی: «ابن عباس گوید: پیغمبر جبا عدهاى از اصحاب به قصد رفتن به بازار عکاظه بیرون رفت، در آن هنگام در بین شیاطین و اطلاع آنان بر اخبار آسمان فاصله و مانعى به وجود آمد (و از اوضاع آسمان بىاطلاع ماندند) و از جانب خداوند با شهابها و تیرهاى آتشین مورد هجوم قرار گرفتند، شیاطین همه به سوى قوم خود برگشتند، وقتى برگشتند از آنان پرسیدند که چرا همه برگشتهاید؟ گفتند: در بین ما و آگاهى بر اخبار آسمان مانعى به وجود آمده است (و از اوضاع آسمان بىاطلاع شدهایم) و شهابهاى فراوان به سوى ما فرستاده مىشود، گفتند: حتماً حادثهاى باعث وجود این فاصله و فرستاده شدن این شهابها شده است، باید مشرق و مغرب را بگردید، و ببینید چه چیزى در بین شما و اخبار آسمان فاصله ایجاد نموده است؟ (شیاطین به تمام نقاط جهان رفتند) و آنهایى که به طرف حجاز رفته بودند به سوى پیغمبر جکه در نخله بود و مىخواست به عکاظه برود روى آوردند، در آن هنگام پیغمبر نماز صبح را براى اصحابش به امامت مىخواند، وقتى که قرآن را شنیدند و به آن گوش فرا دادند، گفتند: قسم به خدا این قرآن است که در بین ما و اخبار آسمان فاصله به وجود آورده است.
سپس به سوى قوم خود برگشتند و گفتند: اى قوم! ما قرآن عجیبى را شنیدیم (که از لحاظ نظم و زیبایى و معنى با سایر کتابها فرق دارد) و مردم را به حق و نیکى دعوت مىکند بنابراین ما به آن ایمان آوردهایم، ما هرگز کسى را شریک پروردگار خود قرار نمىدهیم، خداوند این آیه را بر پیغمبرش نازل نمود: (بگو که به من وحى شده که عدّهاى از جن قرآن را شنیدهاند)، ابن عباس گوید: خداوند گفته آن جنى را که به سوى قومش برگشت (و ماجرا را تعریف کرد) به پیغمبر جوحى نمود».
(این حدیث دلالت کند که پیغمبر جنماز صبح را با صدى بلند قرائت کرده است).
«فاضربوا: بگردید. نخلة: جایى است به فاصله مسیر یک شب و روز از مکه. عجبا: بدیع و نوظهور. یهدی: دعوت مىنماید».
[۲۹۲]- أخرجه البخاری فی: ۱۰ كتاب الأذان: ۱۰۵ باب الجهر بقراءة صلاة الفجر.