باب ۷: حرام بودن سخن گفتن در نماز و نسخ آنچه قبلاً در این مورد مباح بوده است
۳۱۱- حدیث: «عَبْدِ اللهِ بْنِ مَسْعُودٍس، قَالَ: كُنَّا نُسَلِّمُ عَلَى النَّبِیِّ جوَهُوَ فِی الصَّلاَةِ فَیَرُدُّ عَلَیْنَا، فَلَمَّا رَجَعْنَا مِنْ عِنْدِ النَّجَاشِیِّ سَلَّمْنَا عَلَیْهِ فَلَمْ یَرُدَّ عَلَیْنَا، وَقَالَ: إِنَّ فِی الصَّلاَةِ شُغْلاً» [۳۴۵].
یعنی: «عبدالله بن مسعود گوید: ما قبلاً بر پیغمبر جسلام مىکردیم، و در حالى که نماز مىخواند جواب سلام ما را مىداد ولى وقتى که از پیش نجاشى در حبشه به خدمت پیغمبر جبرگشتیم، در حالى که پیغمبر جنماز مىخواند بر او سلام کردیم جواب سلام ما را نداد، بعد از نماز فرمود: وظیفه نمازگزار مشغول بودن به تفکر در معنى آن و یاد خدا است و نباید به چیز دیگرى توجّه کند».
۳۱۲- حدیث: «زَیْدِ بْنِ أَرْقَمَ، قَالَ: كُنَّا نَتَكَلَّمُ فِی الصَّلاَةِ، یُكَلِّمُ أَحَدُنَا أَخَاهُ فِی حَاجَتِهِ، حَتَّى نَزَلَتْ هذِهِ الآیَةُ ﴿حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلاَةِ الْوُسْطَى وَقُومُوا للهِ قَانِتِينَ﴾فَأُمِرْنَا بِالسُّكُوتِ» [۳۴۶].
یعنی: «زید بن ارقم گوید: ما قبلاً در نماز با هم سخن مىگفتیم و یک نفر از ما درباره کارهایش از رفیقش سؤال مىکرد تا اینکه آیه ۲۳۸ سوره بقره (بر حفظ و خواندن نمازها در وقت خود مخصوصآ نماز عصر مراقبت کنید، و در برابر ذات الله مطیع و فرمان بردار بایستید)، نازل گردید آن وقت به ما دستور داده شد که در نماز باید ساکت باشیم و حرف نزنیم».
۳۱۳- حدیث: «جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ، قَالَ: بَعَثَنِی رَسُولُ اللهِ جفِی حَاجَةٍ لَهُ، فَانْطَلَقْتُ، ثُمَّ رَجَعْتُ وَقَدْ قَضَیْتُهَا، فَأَتَیْتُ النَّبیَّ جفَسَلَّمْتُ عَلَیْهِ، فَلَمْ یَرُدَّ عَلَیَّ، فَوَقَعَ فِی قَلْبِی مَا اللهُ أَعْلَمُ بِهِ، فَقُلْتُ فِی نَفْسِی لَعَلَّ رَسُولَ اللهِ جوَجَدَ عَلَیَّ أَنِّی أَبْطَأْتُ عَلَیْهِ، ثُمَّ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ فَلَمْ یَرُدَّ عَلَیَّ فَوَقَعَ فِی قَلْبِی أَشَدُّ مِنَ الْمَرَّةِ الأُولَى؛ ثُمَّ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ فَرَدَّ عَلَیَّ، وَقَالَ: إِنَّمَا مَنَعَنِی أَنْ أَرُدَّ عَلَیْكَ أَنِّی كُنْتُ أُصَلِّی وَكَانَ عَلَى رَاحِلَتِهِ مُتَوَجِّهًا إِلَى غَیْرِ الْقِبْلَةِ» [۳۴۷].
یعنی: «جابر بن عبدالله گوید: پیغمبر جکارى داشت، مرا فرستاد تا آن را انجام دادم و برگشتم و به حضور پیغمبر جآمدم و بر او سلام کردم، پیغمبر ججواب سلامم را نداد، خدا مىداند تا چه اندازه ناراحت شدم، در دل خود گفتم شاید به خاطر این پیغمبر جاز من ناراحت شده است که تأخیر کردهام، سپس مجدداً بر او سلام کردم باز جواب سلام را نداد، این بار بیش از دفعه اوّل ناراحت شدم، باز بر پیغمبر جسلام کردم ولى این بار جواب سلامم را داد، فرمود چون نماز مىخواندم نمىتوانستم جوابت را بدهم. این در حالى بود که پیغمبر جبر شترش سوار بود و رویش به طرف قبله نبود (این حدیث دلالت دارد که نماز سنّت در سفر بر روى شتر و یا هر وسیله دیگرى هرچند رو به طرف قبله هم نباشد جایز است)» [۳۴۸].
[۳۴۵]- أخرجه البخاری فی: ۲۱ كتاب العمل فی الصلاة: ۲ باب ما ینهى من الكلام فی الصلاة. [۳۴۶]- أخرجه البخاری فی: ۶۵ كتاب التفسیر: ۲ سورة البقرة: ۴۳ باب وقوموا لله قانتین أی مطیعین. [۳۴۷]- أخرجه البخاری فی: ۲۱ كتاب العمل فی الصلاة: ۱۵ باب لا یردّ السلام فی الصلاة. [۳۴۸]- شرح نووى بر مسلم ، ج ۵، ص ۲۶.