و نیز فرمود: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لِيَسۡتَٔۡذِنكُمُ ٱلَّذِينَ مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُكُمۡ وَٱلَّذِينَ لَمۡ يَبۡلُغُواْ ٱلۡحُلُمَ مِنكُمۡ ثَلَٰثَ مَرَّٰتٖۚ﴾[النور: ۵۸]. «ای ایمانداران باید اجازه بگیرند بردگان شما و آنان که به بلوغ نرسیدهاند از شما، سه بار..».
فقوله: ﴿تَسۡتَأۡنِسُواْ﴾[النور: ۲٧]. ای تستأذنوا، یعنی اجازه بگیرید. من میگویم: اجازهگرفتن به این خطار مشروع گردید که ناگهان مردم بر برهنگیهای دیگری وارد نشود که موجب کراهیت آنها میباشد و به اموری نگاه نکند که خوششان نیاید، رسول خدا جدر جایی فرموده است: «إِنَّمَا جُعِلَ الاِسْتِئْذَانُ لأَجْلِ الْبَصَرِ». «که اجازه گرفتن به خاطر نگریستن چشم است»، پس مناسب است که حکم آن به اعتبار مردمان مختلفی، مختلف باشد.
از جمع مردم یکی بیگانهای است که هیچگونه آمیزشی با اهل خانه ندارد، لذا حق ندارد بدون اجازه صریح وارد خانه بشود، از اینجا بود که رسول خدا جبه کلده بن حنبل که یکی از قبیله بنی عامر بود تعلیم داد که بگوید: «السَّلامُ عَلَيْكُمْ، أَأَدْخُلُ».
رسول خدا جفرمود: «الاسْتِئْذَانُ ثَلاثٌ، فَإِنْ أُذِنَ لَكَ وَإِلا فَارْجِعْ». «اجازه گرفتن سه بار است، اگر به تو اجازه رسید که خوب، و اگر نه برگرد».
و بعضی: مردمان آزادی هستند که محرم نیستند، ولی باهم آمیزش و رفت و آمد دارند، پس اجازهگرفتن آنها پایینتر از اجازهگرفتن اولیها یعنی بیگانه محض است. بنابراین، رسول خدا جبه عبدالله بن مسعود فرمود: «إِذْنُكَ عَلَىَّ أَنْ تَرْفَعَ الْحِجَابَ وَأَنْ تَسْتَمِعَ سِوَادِى حَتَّى أَنْهَاكَ». «اجازهگرفتن تو این است که پرده را برداری و سخن مرا بشنوی مگر این که تو را نهی کنم».
بعضی: کودکان و بردهگانند که ستر از آنها لازم نیست، پس آنان اجازه نمیخواهند مگر در اوقاتی که مردم لباس را درآوردهاند بیباکانه نشسته اند، و جز این نیست که خداوند این اوقات سهگانه را استثنا فرمود؛ زیرا اینها اوقات رفت و آمد بچهها و بردهگان هستند، برخلاف نیمه شب.
آن حضرت جفرمود: «رَسُولُ الرَّجُلِ إِلَى الرَّجُلِ إِذْنُهُ». «فرستادن قاصدی پیش کسی، اجازه به ورود اوست»، زیرا میداند که او وارد میشود، زیرا خودش او را خواسته است.
رسول خدا جهرگاه به دم در کسی میآمد، روبروی در وا نمیایستاد، بلکه طرف راست در، یا چپ آن میایستاد، و میفرمود: «السَّلامُ عَلَيْكُمِ، السَّلامُ عَلَيْكُمْ» زیرا در آن زمان خانهها پرده نداشتند.