از مقامات قلبی یکی فنا از نفس است:
از آن جمله است فنا از نفس و بقا با خدا: اهل تصوف آن را به «كون الحق على كون العبد» تعبیر مینمایند.
رسول خدا جبه نقل از پروردگارش میفرماید: «وَمَا يَزَالُ عَبْدِى يَتَقَرَّبُ إِلَىَّ بِالنَّوَافِلِ حَتَّى أُحِبَّهُ، فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِى يَسْمَعُ بِهِ، وَبَصَرَهُ الَّذِى يُبْصِرُ بِهِ، وَيَدَهُ الَّتِى يَبْطُشُ بِهَا». «همیشه بندهام به سوی من با انجام نوافل نزدیکی میجوید، تا این که من او را دوست میدارم، هرگاه من او را دوست دارم چشم و گوش و دست و پای او قرار میگیرم که به وسیله من کارهای خود را انجام میدهد».
من میگویم: وقتی که نور الهی از جهت نیروی عملی که از بدن سرچشمه میگیرد این بنده را فرا گیرد، شعبهای از این نور، در تمام نیروهای او نفوذ میکند؛ پس در آنجا برکاتی پدید میآید که عادتاً معهود نمیباشند؛ پس در این وقت فعل به سوی خداوند به یک گونه معنی از معانی نسبت، منسوب میگردد، چنانکه خداوند میفرماید:
﴿فَلَمۡ تَقۡتُلُوهُمۡ وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ قَتَلَهُمۡۚ وَمَا رَمَيۡتَ إِذۡ رَمَيۡتَ وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ رَمَىٰ﴾[الأنفال: ۱٧].
«شما آنان را نکشتید، بلکه خدا آنان را کُشت و چون (ریگ به سوی آنان) افکندی، تو نیفکندی بلکه خدا افکند».