از ابواب روزه
روزه سرکوبنمودن بهیمیت در انسان است:
چون بهیمیت شدید، مانع از ظهور ملکیت است، لازم است که به سرکوب نمودن آن، توجه خاصی مبذول گردد، و چون خوردن، نوشیدن و انهماک در لذات شهوانی، سبب شدت تراکم طبقات آن و کثرت آن، هستند و انهماک در لذات شهوانی آن کاری را میکند که پرخوری نمیتواند بکند، لذا واجب است که راه سرکوبکردنش، کاهش این اسباب، باشد. بنابر این، تمام آن کسانی که میخواهند احکام ملکی ظاهر گردند، بر تقلیل این اسباب و کاستن آنها اتفاق نظر دارند، هرچند مذاهب گوناگونی داشته باشند یا از مناطق مختلف باشند.
در روزه بهیمیت تابع ملکیت قرار میگیرد:
و نیز هدف این است که بهیمیت از ملکیت فرمانبرداری بکند، به این طور که موافق به اشارات آن، به حرکت درآید، و به رنگ آن، رنگ شود، و ملکیت از این که رنگ پست بهمیمیت را بپذیرد، خودداری میکند، و نقش خسیس بهیمیت در ملکیت منتقش نمیگردد، آنچنان که نقوش مُهر در لاک اثر میگذارد، و راهی برای این نیست مگر این که ملکیت ذاتاً چیزی را بخواهد و آن را به بهیمیت القا کند، و بهیمیت را روی آن اجبار نماید، پس بهیمیت از او اطاعت نموده و سرباز زدن و بغاوت نداشته باشد، و از آن خودداری ننماید، باز ملکیت به همین ترتیب تقاضا نماید و بهیمیت از او اتباع نماید، و این ادامه یابد تا این که تمرین نموده و عادت کند، اینها که ملکیت ذاتاً متقاضی آنهاست، و آنها هم برخلاف میل خود بر اتباع از ملکیت مجبور میشوند، از آن قبیل چیزهایی هستند که ملکیت بر آنها شرح صدر پیدا کرده و بهیمیت از آنها منقبض میگردد، مانند شبیه قرار گرفتن به ملکوت و سرکشیدن به سوی جبروت، زیرا اینها از ویژه ملکیت و بینهایت بعید از بهیمیت، میباشند، یا ترک کردن آنچه بهیمیت خواهان آنست و از آن لذت میبرد و به آن اشتیاق پیدا میکند.
لزوم گرفتن روزه در زمان مشخص:
این همان روزه است، و چون مواظبت بر آن از جمهور مردم، با گرفتاریهای مهمی که داشتند و با آمیزش به مال و اولاد، امکانپذیر نبود، لازم گردید که بعد از مدت زمانی یک مقداری به آن اختصاص یابد که حالت ظهور ملکیت وتر و تازگیش در آن شناخته شود، و از آنچه قلبش افراط نموده انکار ورزد، و او مانند آن اسبی قرار گیرد که طنابش با میخ اصطبل محکم بسته است و به راست و چپ دور میزند، باز به اصطبلش برمیگردد، و این مداومت بعد از مداومت حقیقی است.
واجب است مقدار روزه معین گردد:
باز واجب است که مقدار روزه معین گردد تا کسی به افراط و تفریط مبتلا نگردد که آنقدر کم، از خورد و نوش باز میماند که هیچ نفعی به او عاید نگردد، و یا آنقدر زیاد باز میماند که اعضای بدنش سست و ضعیف باشند، و نشاطش از بین رفته و خسته و کوفته شود و از بین برود، بلکه روزه معالجه و تریاکی است که برای از بینبردن سمهای نفسانی، به کار گرفته میشود، در حالی که نسبت به سواری لطیفه انسانی ضرر دارد، لذا لازم است که استعمالش به قدر ضرورت و نیاز باشد.
کمکردن خوردن و نوشیدن دو راه دارد:
باز برای کمکردن خورد و نوش دو راه وجود دارد: یکی آن که در صرف خورد و نوش، کم تناول کند. دوم این که مدت فاصله در میان دو خورد و نوش، از حد معتاد بیشتر باشد، معتبر در شرایع راه دومی است که هم سبک است و هم خستهکننده، و عملاً مزه گرسنگی و تشنگی را میچشاند، و به بهیمیت حیرانی و سراسیمگی دست میدهد، و او بر آن به شکل محسوسی دست مییابد.
راه اول او را بسیار ضعیف میکند و به مرور زمان او را نحیف و لاغر قرار داده از کار میاندازد، و نیز نمیتوان آن را تحت قانون تشریع عمومی، قرار داد، مگر با مشقت شدید؛ زیرا مردم مراتب مختلفی دارند که یکی یک رطل [۱۰]میخورد و دیگری دو رطل، پس تعیین مقدار خوراک برای یکی مناسب میشود، ولی در حق دیگری ظلم به حساب میآید.
اما مدت وسطی که فاصله دو وقت خوردن است، عرب و عجم، همۀ صاحبان مزاج سالم، روی آن اتفاق دارند، و جز این نیست که خوراک آنها، نهار و شام است یا یکبار خوردنی در شبانه روز است، پس با خودداری از خوردن تا شام مزه گرسنگی چشیده میشود، و ممکن نیست که مقدار یسیر را به اختیار مبتلی به و مکلفین واگذار نمود که به هریکی گفته بشود که آن مقدار بخورد که بهیمیتش سرکوب گردد، زیرا این با موضوع تشریع منافات دارد.
[۱۰] رطل مقیاس وزن مایعات برابر دوازده اوقیه یا ۸۴ مثقال، به معنی پیمانه و پیالۀ شراب نیز میگویند، ارطال جمع آن.
طولانیکردن مدت روزه بیانصافی است:
مثل مشهوری است که هرکسی گرگ را نگهداری کند بر گوسفندان ظلم کرده است [۱۱]، و جز این نیست که این در باب احسانیات گنجایش دارد، باز لازم است که این مدت وسطی از بین برنده نباشد، مانند روزهگرفتن سه شبانه روز به شب و روز، زیرا این خلاف موضوع شرع است، و جمهور بر آن، عملی ندارند، و واجب است که این امساک در آن، بار بار باشد، تا تمرین و انقیاد به دست بیاید، و اگر نه گرسنگی به تنهایی چه فایدۀ در بر دارد، هرچند قوی و شدید باشد، و نیز واجب است که برای منضبطکردن سرکوبی غیر از بین برنده، و منضبط بودن تکرار، مقداری مقدر باشد که در نزد آنها به کار گرفته شده، بر کودن و هوشیار، شهرنشین و بیاباننشین، پوشیده نباشد، و به مقداری روی آورد که آن را یا نظیر آن را، طوایف بزرگی از مردم، به کار میبرند، تا که شهرت و مسلّم بودنش مشقت روزه را از مردم بزداید.
[۱۱] ترحم بر پلنگ تیزدندان
بود ظلمی برای گوسفندان.
منضبطشدن روزه فایدهای را دربر دارد که از آن امید میرفت:
و این ملاحظهها لازم قرار داد، تا که روزه به وسیله امساک و خودداری از خوردن، نوشیدن و عمل جنسی در روز کامل، تا یک ماه منضبط گردد، زیرا کمتر از یک روز کامل، از باب دیر خوردن غذاست، و خودداری در شب امر معتادی است که از آن چارۀ ندارند، و روزه در یک هفته یا دو هفته مدت کوتاهی است که چندان اثری ندارد، و روزهگرفتن دو ماه پشت سر بینایی را کم نموده نفس را از بین میبرد، و این چندین بار به مشاهده درآمده است.
روز کامل به دمیدن سپیده صبح تا غروب آفتاب منضبط میگردد؛ زیرا حساب عرب و مقدار روز نزد آنها همین است، مشهور نزد آنان نسبت به روزه یوم عاشورا، نیز همین است. حساب یک ماه به رویت هلال تا رویت هلال دیگر است، زیرا همین است حساب ماه در نزد آنان، و بر برجهای شمسی حسابی ندارند.
باید برای روزه، ماه مشخصی مقرر گردد:
وقتی که پیگیری برای تشریع عام و اصلاح جمهور مردم و طوایف عرب و عجم مورد توجه قرار گرفت، لازم شد که هرکسی به اختیار خودش آزاد گذاشته نشود تا که به میل خود یک ماه را روزه بگیرد که برایش آسان تمام میشود، زیرا این، باب عذرتراشی و بهانهجویی را باز نگه میدارد، و باب امر به معروف و نهی از منکر را مسدود کرده بزرگترین طاعت اسلامی را مضمحل قرار میدهد، و نیز جمع و جور گروههای بزرگ مسلمین بر امر واحد در زمان واحد که یکدیگر را ببینند کمکی میشود بر انجام کار، و آن را سهل و آسان قرار میدهد، و آنان را برای انجامش جری میگرداند، و نیز این اجتماع آنان، برای نزول برکات ملکوتی بر خاص و عام سبب قرار گرفته نزدیک میکند تا انوار کاملان بر ناقصان منعکس گردد، و دعوت آنان دیگران را فرا بگیرد.
ماه رمضان سزاوارتر بود که ماه روزه قرار بگیرد:
وقتی که تعیین ماهی برای روزه واجب قرار گرفت، سزاوارتر برای آن، از ماهی که قرآن در آن نازل شده، و آیین محمدی در آن استحکام یافته، نبود، بازهم آن مظنۀ لیلة القدر است.
باز باید آن مرتبه بیان گردد که هیچ یکی از آن چاره ندارد چه کودن معروف و چه غیر معروف و چه بیکار و چه کارگر، و این آن مرتبهای است که بدون آن اصل شرع وجودی نخواهد داشت، دوم مرتبۀ تکمیلی است که مسلک نیکوکاران و مورد سابقین است.
پس مرتبه اولی این که رمضان را روزه بگیرند، و نمازهای پنجگانه را بخوانند، چنانکه رسول خدا جمیفرماید: «مَنْ صَلَّى الْعِشَاءَ وَالصُّبْحَ فِى جَمَاعَةٍ فَكَأَنَّمَا قَام الْلَيْلَ». «کسی که نماز عشاء و فجر را با جماعت خوانده باشد گویا که همان شب را قیام کرده باشد» و مردم دوم بالاتر از اولی است هم به اعتبار کمیّت و هم به اعتبار کیفیت، و آن عبارت است از قیام شبها، و منزه نگهداشتن زبان و اعضاء، و روزه گرفتن شش روز از شوال، و سه روز هر ماهی، روزه دهم محرم، روزه نهم ذوالحجه و معتکف شدن در ده روز آخر رمضان در مساجد، پس اینها مقدماتی هستند که به جای اصول در باب روزه به حساب میآیند، پس وقتی که اینها به صورت تمهید بیان گردیدند، اکنون نوبت رسیده است تا به شرح احادیث باب بپردازیم.