شکر از شاخهای یقین است:
از آن جمله است شکر: و آن عبارت است از این که تمام نعمتهای ظاهری و باطنی که پیش او هستند آنها را از جانب خداوند متعال بداند، پس در برابر هر نعمتی، از او محبتی به بارگاه خداوند برآید، و خود را در برابر به شکرگذاری آن، عاجز بداند، و در این باره پژمرده و متلاشی گردد.
رسول خدا جفرمود: «نخستین کسانی که به سوی جنت فرا خوانده میشوند، ستایش کنند گانند که خدا را در نهان و آشکار ستایش میکنند».
من میگویم: زیرا این علامت این است که عقل و قلب او تابع یقین به خداوند میباشند؛ زیرا شناخت نعمت و رویت فیضان آنها از طرف خداوند، در وجود مردم، نیروی فعالی در عالم مثال پدید میآورند، و از آنها نیروهای مثالی و هیکلهای اخروی متأثر میگردند؛ پس شناخت تفاصیل نعمتها و رویت فیضان آنها از جانب پروردگار، از دعای پذیرفته، در درزدن باب جود، کمتر نخواهند شد، و شکر به پایه تکمیل نمیرسد تا این که انسان به صنع عجیب الهی نسبت به خود، در عمر گذشته خویش متنبه نگردد، چنانکه از حضرت عمر س مروی است که او به هنگام برگشت از آخرین حج خویش فرمود: «الحمد لله، ولا إله إلا الله، يعطي من شاء ما يشاء، لقد كنت بهذا الوادي (يعني ضجنان) أرعى إبلاً للخطاب، وكان فظّا غليظاً يتعبني إذا عملت ويضربني إذا قصرت، وقد أصبحت وأمسيت وليس بيني وبين الله أحد أخشاه». «همه ستایشها مخصوص خداست، به جز او معبودی نیست، میدهد به کسی که بخواهد آنچه بخواهد، من در این رودخانه (ضجنان) برای خطاب شتر میچرانیدم و او تند و خشن بود، اگر کاری میکردم مرا خسته میکرد، اگر کوتاهی میکردم مرا میزد، اکنون صبح و شام میکنم که بین من و خداوند کسی نیست که از او ترسی داشته باشم».