مصیبت، کفارۀ گناهان است:
رسول خدا جفرمود: «الشُّهَدَاءُ خَمْسَةٌ، أَوْ سَبْعَةٌ» الحدیث، «که شهیدان پنج یا هفتتا میباشند»، من میگویم: آن مصیبت سنگینی که به اختیار بنده نباشد، مانند شهادت در تکفیر سیئات اثر میکند، و مصیبتزده را مرحوم قرار میدهد.
رسول خدا جفرمود: «إِنَّ الْمُسْلِمَ إِذَا عَادَ أَخَاهُ الْمُسْلِمَ لَمْ يَزَلْ فِى مَخْرَفَةِ الْجَنَّةِ حَتَّى يَرْجِعَ». «که مسلمان وقتی از برادر مسلمانش عیادت کند در چیدن میوهای جنت است تا زمانی که برمیگردد». من میگویم: برقرار کردن الفت و دوستی اهالی یک شهری با همدیگر، بدون معاونت و همکاری نیازمندان، امکانپذیر نیست، و خداوند آنچه موجب اصلاح مدینه باشد را دوست میدارد، و عیادت برای برقراری دوستی بهترین سببی میباشد.
خداوند در روز قیامت میگوید: «يَا ابْنَ آدَمَ مَرِضْتُ فَلَمْ تَعُدْنِى» الخ، «که ای فرزند آدم من بیمار بودم از من عیادت نکردی»، من میگویم: مثال این تجلی به نسبت روح اعظم که در آیه ۴ سورۀ معارج آمده است: ﴿ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ وَٱلرُّوحُ﴾[المعارج: ۴].
مانند صورت ظاهری است که در خواب انسان، نسبت به آن انسان نمایان گردد، پس همان طوری که اعتقاد انسان در باره پروردگارش یا حکم و رضای او در حق این شخص، در خواب به نام پروردگارش متمثل میگردد. و بنابراین، شایسته مؤمن کامل این است که او را در بهترین صورتی ببیند، چنانکه رسول خدا جاو را دید، و تعبیر خواب کسی که خدا را دید که به من به در خانهام سیلی زد، این است که او در حق خدا در همین خانه کوتاهی کرده است، پس همچنین حق خدا و حکم او، رضا و تدبیر او یا قیومیت او، برای افراد انسان متمثل میگردند، و نیز این که خدا مبدأ تحقق این امور است، منتهای اعتقاد افراد انسان در باره پروردگارش به شرط صحت مزاج و استقامت نفوس، موافق به آنچه صورت نوعی در افراد انسان در معاد خواهد داد، متمثل میگردند، و آن هم به صورتهای گوناگون، چنانکه نبی اکرم جبیان فرموده است: و این تجلی برای روح اعظم که جامع افراد انسان و ملتقای کثرت و منتهای ترقی آنها در دنیا و آخرت است، پیش میآید، هدفم از این، آنست که در آنجا خداوند، شان کلی به اعتبار قیومیتش برای آن و حکمش در آن دارد، و این همان است که مردم او را در معاد همیشه عیناً به قلوب خود میبینند، و گاهی که به صورت مناسبی متمثل گردد او را به چشمهای خود هم میبینند.
خلاصه: بنابر این، این تجلی، کاشف حکم خدا، و حق او، در افراد انسان است، از آنجایی که صورت نوعی به آنها داده است، مانند برقرارکردن دوستی با همدیگر، و دریافتکردن کمال انسانی که مختص به نوع اوست، و برگزار نمودن مصلحت پسندیده در میان آنها، پس واجب است که آنچه برای قوم و ملتی باشد، به خود آنان، بنابر این علاقه منسوب گردد.