مثالی برای غلبه:
مثالش آنست که در واقعه بدر آمده است که آن حضرت جدر دعا الحاح نمود تا جایی که فرمود: «إِنِّى أَنْشُدُكَ عَهْدَكَ وَوَعْدَكَ اللَّهُمَّ إِنْ شِئْتَ لَمْ تُعْبَدْ». «من عهد و عدۀ تو را میخواهم، خدایا اگر تو بخواهی کسی تو را پرستش نمیکند»؛ پس حضرت ابوبکر س دست او را گرفت و فرمود: «حَسْبُكَ» «برای تو کافی است»، پس رسول خدا جاز زیر سایه بان، بیرون آمد و میگفت: ﴿سَيُهۡزَمُ ٱلۡجَمۡعُ وَيُوَلُّونَ ٱلدُّبُرَ٤٥﴾[القمر: ۴۵].
معنایش این که در قلب حضرت صدیق س داعیه الهی پدید آمد که در کاهش الحاح و خودداری از آن او را ترغیب نمود، رسول خدا جبه فراست خویش دریافت که این انگیزۀ حقانی است؛ پس بیرون آمد در حالی که نصرت و حمایت خداوندی را ابراز میکرد و آیه مبارکی را تلاوت نمود.
و نیز مثال آن، آنست که در داستان موت عبدالله بن ابی آمده است که رسول خدا جخواست بر او نماز جنازه بخواند، حضرت عمر س میگوید: من به جلو آمده در برابر سینۀ آن حضرت جقرار گرفتم و عرض کردم: «يا رسولَ الله! أتصلي على هذا، وقد قال: يوم كذا، كذا وكذا أعد أيامه! حتى قال: تأَخَّرْ عَنِّى يَا عُمَرُ. إِنِّى خُيِّرْتُ فَاخْتَرْتُ، وصلى عليه، ثم نزلت هذه الآية: ﴿وَلَا تُصَلِّ عَلَىٰٓ أَحَدٖ مِّنۡهُم مَّاتَ أَبَدٗا﴾[التوبة: ۸۴]. «ای پیامبر خدا! آیا بر این شخص نماز میگذاری! در فلان روز فلان و فلان چیز را گفته بود، و کارهای ابن ابی را بر شمرد، تا اینکه رسول الله جفرمودند: ای عمر! عقب برو. به من اختیار داده شده است که بر منافقین نماز بگزارم یا نگزارم و من نماز گزاردن بر آنان را اختیار کرده ام، و رسول الله جبر او نماز خواندند، سپس این آیه نازل شد».
حضرت عمر س فرمود: «فعجبت لي وجرأتي على رسول الله جورسول الله جأعلم». «من به خود و به جرأت خویش بر رسول الله تعجب کردم در حالیکه رسول الله ه داناتر بودند».
حضرت فاروق اعظم فرق بین دو غلبه را با فصاحت واضح نمود که در اولی گفت: «فَمَا زِلْتُ أصُومُ وَأَتَصَدَّقُ وَأَعْتِقُ»الخ و در دومی فرمود: «فعجبتُ لی وجرأتی» فرق میان این کلمه با دقت مورد توجه قرار دهید.