غلبۀ خوف از احوال قلبی است:
از آن جمله است غلبۀ خوف تا که گریه و لرزه بر مردم طاری گردد، رسول خدا جهنگامی که به شب نماز میخواند از گریه صدایش مانند صدای دیگی میشد که در حال جوشزدن است، و رسول خدا جدر باره آن هفت نفری که خداوند آنها را زیر سایه عرش جای میدهد، فرمود: «وَرَجُلٌ ذَكَرَ اللَّهَ خَالِيًا فَفَاضَتْ عَيْنَاهُ». «یکی آنکسی است که چون به تنهایی به یاد خدا میافتد از چشمهایش اشک سرازیر میشود».
و نیز فرمود: «لاَ يَلِجُ النَّارَ رَجُلٌ بَكَى مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ تَعَالَى حَتَّى يَعُودَ اللَّبَنُ فِي الضَّرْعِ». «مردی که از ترس خدا گریه کند به جهنم نمیرود، مگر وقتی که شیر به پستان برگردد»، حضرت ابوبکر صدیق بسیار گریه میکرد که نمیتوانست خود را به هنگام خواندن قرآن از گریه کنترل کند، جبیر بن معطم میگوید: از رسول خدا جشنیدم که میخواند: ﴿أَمۡ خُلِقُواْ مِنۡ غَيۡرِ شَيۡءٍ أَمۡ هُمُ ٱلۡخَٰلِقُونَ٣٥﴾[الطور: ۳۵]. گویا دلم پرواز میکرد.