حجر الأسود از جنت است:
رسول خدا جفرمود: «نَزَلَ الْحَجَرُ الأَسْوَدُ مِنَ الْجَنَّةِ وَهُوَ أَشَدُّ بَيَاضًا مِنَ اللَّبَنِ فَسَوَّدَتْهُ خَطَايَا بَنِى آدَمَ». «که حجر اسود از جنت فرود آمده است در حالی که از شیر سفیدتر بود، پس گناههای بنی آدم آن را سیاه گردانید». و نیز فرمود: «وَاللَّهِ لَيَبْعَثَنَّهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ لَهُ عَيْنَانِ يُبْصِرُ بِهِمَا وَلِسَانٌ يَنْطِقُ بِهِ يَشْهَدُ عَلَى مَنِ اسْتَلَمَهُ بِحَقٍّ». «که قسم به خدا که خدا آن را در روز قیامت بلند میکند که دو چشم دارد که با آنها میبیند، و زبانی دارد که با آن صبحت میکند، و گواهی میدهد در حق کسی که استلام آن را به جا آورده است»، و نیز فرمود: «إِنَّ الرُّكْنَ وَالْمَقَامَ يَاقُوتَتَانِ». «که حجر اسود و مقام ابراهیم ÷ دو یاقوت هستند».
من میگویم: احتمال میرود که در اصل از جنت باشند، پس وقتی که به زمین آورده شدند، حکمت الهی بر آن گردید که در آنها حکم نشأت زمین، ملاحظه گردد، پس نور آنها محو گردانیده شد، و این احتمال نیز وجود دارد که در آنها به سبب توجه ملایکه به بالا بردنشان آنها و تعلق همتهای ملأاعلی و مردمان صالح، نیروی مثالی در آنها آمیخته، تا این که به صورت نیروی ملکی درآمدند، و همین است تطبیق در میان این قول ابن عباس و قول محمد بن حنفیه که فرمود: «حجر اسود سنگی است از سنگهای زمین» و ما با چشم خود مشاهده کردیم که خانه خدا مانند این که از نیروی ملکی پر شده است. بنابراین، واجب است که در عالم مثال چیزهایی داده شود که از خاصیت زندگان اند، مانند دو چشم و زبان، و چون حجر اسود معرف ایمان مؤمنین و تعظیم به جاآوری تعظیم به جاآورندگان است، واجب است که آن به صورت گواهی در زبان، ظاهر گردد، آن چنان که در فلسفۀ گویایی دست و پاها، ذکر کردیم.