جمعه در شهرها واجب است:
رسول خدا ج، خلفای او و ائمه مجتهدین در شهرها جمعه اقامه میکردند، و بادیهنشینان را تحت مؤاخذه قرار نمیدادند، بلکه در عهد آنان جمعه در بادیه اقامه نمیشد، پس بدین شکل قرن به قرن دریافتند که جماعت و تمدن [۴]برای جمعه شرط است.
من میگویم که: این از آنجاست که چون حقیقت جمعه عبارت از اشاعت دین در شهر است، لذا واجب است به تمدن و جماعت نظر انداخت.
صحیحتر در نزد من این است که اقل آنچه به آن قریه گفته میشود کافی است، زیرا به طرق مختلف که سبب تقویت یکدیگر قرار میگیرند مروی است: «خَمْسَةٌ لا جُمُعَةَ عَلَيْهِمْ» که بر پنج گروه جمعه واجب نیست، از آنجمله یکی اهل بدو است، رسول خدا جفرموده است: «الْجُمُعَةُ عَلَى الْخَمْسِينَ رَجُلا» که جمعه بر پنجاه مردم واجب است، من میگویم که: از پنجاه مرد قریه تشکیل میگردد، و نیز فرمود: «الْجُمُعَةُ وَاجِبَةٌ عَلَى كُلِّ قَرْيَةٍ» و این عدد پنجاه کمترین آن چیزی است که بر آن، جماعت اطلاق میگردد، چنانکه حدیث انفضاض بر آن دلالت دارد، زیرا آنان بعد از متفرقشدن به ظاهر برنگشتند، والله أعلم.
پس وقتی که این حاصل گردید جمعه واجب میگردد، و هرکسی از آن تخلف نماید گناهکار میشود، عدد چهل نفر شرط نیست، و نیز اقامه جمعه وابسته به امام است، چنانکه حضرت علی کرم الله وجهه میفرماید: «أربع إلى الإمام» که اختیار چهار چیز به امام است، البته حضور خود امام شرط نیست، والله أعلم.
[۴] تمدن: شهرنشینی، روستانشینی، دهنشینی.