حجة الله البالغه - جلد دوم

فهرست کتاب

برکت در طعام:

برکت در طعام:

باید دانست که رسول خدا جآدابی را تعلیم داد که مردم آن را در خوردن غذا رعایت می‌کردند.

و فرمود: «بَرَكَةُ الطَّعَامِ الْوُضُوءُ قَبْلَهُ وَالْوُضُوءُ بَعْدَهُ». «برکت طعام در شستن دست و دهان قبل از آن و بعد از آنست».

و نیز فرمود: «طعام خود را کیل کنید که برای شما برکت خواهد داشت».

و نیز فرمود: «إِذَا أَكَلَ أَحَدُكُمْ طَعَامًا فَلاَ يَأْكُلْ مِنْ أَعْلَى الصَّحْفَةِ وَلَكِنْ لِيَأْكُلْ مِنْ أَسْفَلِهَا فَإِنَّ الْبَرَكَةَ تَنْزِلُ مِنْ أَعْلاَهَا». «هرگاه یکی از شما غذا می‌خورد، پس از بالای کاسه نخورد بلکه از پایین آن بخورد زیرا برکت از بالای آن نازل می‌گردد».

من می‌گویم: یکی از صورت‌های برکت این است که مردم سیر بکند، چشم خنک گردد، خاطر جمع گردد، حارص نباشد، مانند کسی که می‌خورد و سیر نمی‌گردد.

تفصیل آن از این قرار است که دو نفر بگونه‌ای باشند که هریکی صد درهم دارد، یکی از آن‌ها از فقر احساس خطر نموده چشم در مال مردم می‌دوزد، و در صرف مالش در نفع دین و دنیا راه نمی‌یابد، و آن دیگر عزت نفس دارد که مردم او را غنی می‌پندارند و در زندگی خویش اقتصاد را رعایت نموده و نزد خویش خاطر جمع می‌باشد.

پس برای نفر دوم در مالش برکت می‌آید و در مال اول برکت نمی‌آید، و یکی از صورت‌های برکت این است که چیزی را در احتیاجات خویش صرف نماید و از چندین برابر آن کافی باشد.

تفصیلش این که بسا اوقات دو مرد هست که هر یکی یک رطل می‌خورد، اما طبیعت یکی آن غذا را در تغذیه بدن صرف می‌نماید، و در معده دومی آفتی پدید می‌آید، که این غذا هیچ نفعی به او نمی‌دهد، بلکه بسا اوقات مضرّ درمی‌آید، بسا اوقات هر کدام از آن دو نفر مالی را در اختیار دارند، پس یکی آن را در زمینی صرف می‌کند که محصول زیادی از آن به دست می‌آید و به انتظام امر معاشش راه می‌یابد، دومی دست به اسراف و تبذیر می‌زند و نیازش برطرف نمی‌گردد.

بدون تردید هیأت‌های نفس و عقاید آن، در ظهور برکت دخلی دارند، همین است منظور قول رسول خدا جکه فرمود: «فَمَنْ أَخَذَهُ بِإِشْرَافِ نَفْسٍ لَمْ يُبَارَكْ لَهُ فِيهِ، وَكَانَ كَالَّذِى يَأْكُلُ وَلاَ يَشْبَعُ». «هر کسی که مالی را با انتظار نفس بردارد در آن برکت نخواهد آمد و او مانند کسی می‌باشد که می‌خورد و سیر نمی‌گردد». از اینجاست که راه رونده روی چوبی در هوالیز می‌خورد و در زمین خیر، هرگاه او با همت به یچزی روی بیاورد، و بخواهد که از آن در نیازهایش کفایت به دست بیاید و خاطرش جمع گردد، این باعث خنکی چشمش قرار گرفته و وسیله خاطر جمعش قرار می‌گیرد و نفسش عفیف می‌ماند، و بسا اوقات این در طبیعت سرایت می‌کند، پس آن را در امور لازم و ضروری صرف می‌نماید.

پس وقتی که او دست‌هایش را قبل از طعام می‌شوید کفش‌ها را از پا بیرون می‌آورد و در نشستن اطمینان می‌یابد و آماده به غذا خوردن می‌شود و نام خدا را به زبان می‌آورد برکت به آن سرازیر می‌شود.

و هرگاه طعام را وزن کند و مقدار آن را بداند و در صرف‌ کردنش میانه‌رو باشد، و در چشم دید خود، آن را صرف نماید، پس کم‌ترین چیزی که برای او کفایت کند به دیگران کفایت نخواهد کرد.

هرگاه طعام به صورت نامناسبی ساخته شود که طبع از آن متنفر گردد، و به خاطرخواه نفس ساخته نشود، باید ادنی‌ترین آنچه کافی می‌باشد، بیشتر از آنچه می‌باشد که به دیگران کفایت می‌کند، و فکر نمی‌کنم این بر کسی مخفی باشد که انسان بسا اوقات یک نان به صورت تفکه می‌خورد یا آن را به هنگام راه‌رفتن یا سخن‌گفتن می‌خورد و به آن پروایی نمی‌کند و احساس می‌کند که او غذا نخورده است و به آن سیر نمی‌شود، اگرچه شکمش پر شده باشد، بسا اوقات یک رطل به صورت تخمین برمی‌دارد، و وجود و عدم آن مقدار اضافی، پیش او مساوی است و هیچ‌گونه نیازی را برطرف نمی‌کند، و بعد از مدتی پی می‌برد که طعام کم درآمد.

خلاصه این‌که: برای وجود و عدم برکت اسباب طبیعی وجود دارد که در ضمن فرشته یا شیطان به آن کمک می‌کند و در هیکل و شکل آن روح ملکی یا شیطانی دمیده می‌شود، والله أعلم.