زکات بدون ضرورت حلال نیست:
چون سؤال، ذلت و بیشرمی را به دنبال دارد، و در مروت قدح پدید میآورد، رسول خدا جبه آن تشدد به کار برد، مگر این که چنان مجبوری باشد که از آن چارۀ نباشد، و نیز هرگاه عادت به سؤال جریان پیدا کند، و مردم از آن خودداری ننمایند، و بدین شکل در ثروت خویش افزایش دهند، این سبب میشود تا کار و کاسبی، از بین برود یا در آن کاهش پدید آید، و این بر ثروتمندان سنگین تمام میشود. لذا حکمت متقاضی شد که خودداری از سؤال، در جلوی چشم مردم، مجسم گردد، تا بدون از ضرورت به آن اقدام نشود.
رسول خدا جفرمود: «مَنْ سَأَلَ النَّاسَ لِيُثْرِيَ مَالَهُ كَانَ خُمُوشًا فِي وَجْهِهِ وَرَضْفًا يَأْكُلُهُ مِنْ جَهَنَّمَ». «هر کس بدین خاطر از مردم سؤال کند که مالش را اضافه کند، آن خراشی در صورتش میباشد یا ریگ گرم جهنم میباشد که آن را میخورد». من میگویم: فلسفهاش آن است که دردمندی آنچه از مردم گرفته به صورت درد با گرفتن اخگر آتش، درمیآید، یا به صورت خوردن ریگ گرم آتش مجسم میشود، و ذلت و خواری او پیش مردم و ریختن آبرویش شبیه به خراشی میباشد که در صورت او پدید آید.
و در بارۀ مردی که آفتی مالش را از بین برد، آمده است که برای او سؤال تا زمانی که امرار معاشش را تأمین کند جایز است.