حجة الله البالغه - جلد دوم

فهرست کتاب

هرگاه کنیزی آزاد گردد در باقی‌ماندن پیش شوهر اختیار دارد:

هرگاه کنیزی آزاد گردد در باقی‌ماندن پیش شوهر اختیار دارد:

بریره آزاد گردید، و شوهرش عبدی بود، رسول خدا جبه او اختیار داد، پس او به جای شوهر نفس خود را اختیار نمود.

من می‌گویم: سبب این اختیار دادن به کنیز این است که فراش قرار گرفتن زن آزاد برای غلام عاری است برای زن، پس واجب است که این عار از او دفع گردد مگر این که خودش به آن راضی باشد، و نیز تا زمانی که کنیز در تحت تصرف مولاست رضایت او رضایتی محسوب نمی‌شود، حالانکه عقد نکاح به رضایت طرفین بسته می‌شود، پس وقتی که اکنون اختیار به دست خود او قرار گرفت، واجب است که رضایت او ملاحظه شود.

در یک روایت آمده است: «إِنْ قَرِبَكِ فَلاَ خِيَارَ لَكِ». «که اگر شوهر به تو نزدیک شد، اختیاری برای تو باقی نخواهد ماند»؛ زیرا لازم است حدّی مقرر شود تا با آن اختیار پایان یابد، و اگر نه همیشه در طول عمر برای اختیار باقی می‌ماند، و این بر عکس موضوع نکاح است، اختیار نمودن شوهر به کلام نمی‌تواند حدّی باشد که به آن منتهی گردد، زیرا او بسا اوقات با افراد خانواده‌اش مشورت می‌کند، و روی این امر بدفعات در دل خود فکر می‌کند و بسا اوقات در این هنگام صیغۀ اختیار ناخواسته بر زبانش جاری می‌گردد اگرچه تصمیم آن را نداشته باشد، و در مجبور کردن او که چنین کلامی را به زبان براند، حرج وجود دارد، پس سزاوارتر از قربان چیز دیگری نیست، زیرا فایده ملک نکاح، قربان است، و هدف از نکاح همین است و به همین تکمیل می‌گردد، والله أعلم.