هیبت و بیم از شاخهای یقین است:
از آنجمله است هیبت: و آن عبارت است از این که چنان بر عظمت و جلال خداوند یقین داشته باشد که در برابر به آن لا شیء محض باشد، چنانکه وقتی حضرت صدیق اکبر س پرندهای را دید که بر درختی نشست فرمود: «طوبى لك يا طير، والله لوددت أني كنت مثلك تقع على الشجر وتأكل من الثمر، ثم تطير وليس عليك حساب ولا عذاب، والله لوددت أني كنت شجرة إلى جانب الطريق مر علىّ جمل، فأخذني، فأدخلني فاه، فلاكني ثم ازدردني، ثم أخرجني بعراً، ولـم أكن بشراً» «خوشا به حال توای مرغ، به خدا قسم دوست میداشتم که من مانند تو میبودم که مینشینی بر درختی، و میخوری از میوۀ آن باز میپری، و حساب و عذابی بر تو نیست، به خدا قسم دوست میداشتم که من درختی سر راهی قرار میگرفتم که شتری بر من میگذشت و مرا میخورد و میجوید و به داخل شکمش فرو میبرد باز به صورت مدفوع مرا بیرون میانداخت و انسان خلق نمیشدم».