از بیوه مشوره و از دوشیزه اجازه خواسته میشود:
رسول خدا جفرمود: «لاَ تُنْكَحُ الثَّيِّبُ حَتَّى تُسْتَأْمَرَ وَلاَ تُنْكَحُ الْبِكْرُ حَتَّى تُسْتَأْذَنَ وَإِذْنُهَا الصُّمُوتُ». «نکاح بیوه زن بدون مشورهاش بسته نمیشود و نکاح دوشیزده بدون اجازه گرفتن از او بسته نمیشود، و اجازه دادنش خاموشی اوست». و در روایتی دیگر آمده است که پدر از او اجازه بگیرد.
من میگویم: جایز نیست که اولیاء به تنهایی، حاکم نکاح زن قرار گیرند، زیرا آنچه را زنان نسبت به خود میدانند آنان نمیدانند، ثانیاً نفع و ضرر نکاح به زنان برمیگردد، مشورهگرفتن به این خاطر است که او به صراحت دستور بدهد، اجازه خواستن به این معنی است که او اجازه بستن نکاح را بدهد و از آن منع نکند که ادنیترین صورتش خاموش ماندن اوست، جز این نیست که اجازهخواستن از دوشیزه بالغه است نه از دوشیزۀ نابالغ، زیرا نابالغ، رأی ندارد. حضرت ابوبکر صدیق س حضرت عایشه لرا در سن شش سالگی به آن حضرت جازدواج داد.