از ابواب معیشت
مردم بر ملاحظه آداب معیشت اتفاق نظر دارند:
باید دانست که تمام ساکنان اقالیم صالحه بر ملاحظه آداب خویش در طعام، شراب، لباس، قیام، قعود، هیأت و احوال، اتفاق نظر دارند. و این یک امر طبیعی است که در سرشت انسان وجود دارد، به شرطی که مزاجش سالم و مقتضیات نوعش در اجتماع افرادش، ظاهر گردند، و به نظر یکدیگر برسند، و در این، مذاهب مختلفی دارند.
آداب معیشت باهم مختلف میباشند:
برخی آنها را بر قواعد حکمت طبیعی برابر میکند، پس در هریکی آن را اختیار مینماید که به نفعش امیدی داشته باشد و از ضررش خطری به حکم طب و تجربه لاحق نگردد، و بعضی آنها را بر قوانین احسان موافق به آنچه آیین عطا کند، برابر میکنند. بعضی میخواهند از ملوک، حکماء و رهبانانشان محاکات نمایند و بعضی به صورت دیگر آنها را برابر مینمایند.
بعضی از آداب معیشت مفید و بعضی دیگر مضر میباشد:
در برخی از آنها منافعی وجود دارد که باید بر آنها هشدار داد و به خاطر آن منافع، به آن آداب باید امر نمود، و در بعضی دیگر مفاسدی هست که به خاطر آن مفاسد، باید از آن آداب نهی کرد، و باید بر آنها هشدار داد، بعضی دیگر از هردو معنی خالی میباشند، واجب است که بر اباحت خویش ابقا گردند و به انجام آنها رخصت داده شود، پس تنقیح آنها و تفتیش از آنها یکی از جمله مصالحی است که رسول خدا جبه خاطر آنها مبعوث شده است.
ذکر خدا به هنگام اشتغال بالمعیشۀ:
عمده در اینجا چند امر است:
از آن جمله این که مشغول قرارگرفتن به این شغلها از یاد خدا فراموش میکند و صفای قلب را مکدر میسازد، پس واجب است که این سمّ را به تریاک معالجه نمود، و آن این است که قبل از این شغلها و بعد از آن و همراه با آن، اذکاری سنت قرار گیرند که نفس را از اطمینان با این شغلها باز دارند، بدین شکل که در آنها چنین چیزی باشد که منعم حقیقی را به یاد آورد و فکر را به سوی قدس متوجه گردند.
از آن جمله اینکه: بعضی از کارها و هیأتها با مزاج شیاطین مناسبت دارند، بدین شکل که اگر شیاطین در خواب کسی یا بیداری او متمثل شوند به بعضی از اینگونه کارها متلبس میشوند، پس متلبس بودن انسان با اینگونه کارها آمادهگیری است برای نزدیکشدن به شیاطین و منعکسشدن زنگهای شیاطین در نفوس مردم، پس واجب است که از آنها به صورت مکروه یا حرام باز داشته شوند، یعنی اگر مصلحت به کراهیت حکم کند مکروه قرار گیرند و اگر به تحریم حکم کند حرام قرار گیرند، مانند راه رفتن یا پوشیدن یک کفش، خوردن به دست چپ، بعضی از کارها شیاطین را طرد نموده مردم را به ملایکه نزدیک میگردانند، مانند یاد خدا به هنگام ورود به خانه و بیرونآمدن از آن، پس واجب است که بر اینگونه کارها وادار گردانیده شوند.
از آن جمله اینکه: از هیأتهایی که از روی تجربه باعث اذیت و آزار قرار میگیرند، مانند خفتن روی بامی که حفاظ نداشته باشد، یا از روشنگذاشتن فانوس، در وقت خفتن احتراز گردد، زیرا رسول خدا جفرمود: «فإن الفويسقة تضرم على أهلها». «که موش خانه را به آتش میکشد».
از آن جمله اینکه: با عجمیها در آنچه معتاد به ترفه و تعمق در اطمینان شدن به زندگی دنیا، هستند مخالفت باید ورزید، زیرا این اعتیاد مردم را از یاد خدا باز میدارد و توجه به زیاد در پی دنیا قرار گرفتن را اضافه میکند، لذات را در نفوس مردم متمثل میگرداند، پس واجب گردید که رؤوس این ترفه و تعمق به تحریم اختصاص یابند، مانند حریر، قسی، میاثر، ارجوان، لباسهای عکسدار، ظروف طلایی، نقرهای، لباس رنگشده به عصفر و خلوق و امثال آن، و بقیه عادات آنها مکروه قرار گیرند، مستحب است که بسیار ترفه متروک قرار گیرد.
از آن جمله اینکه: از هیأتهایی که با سنگینی و وقار منافات دارند و مردم را به بیابان نشینان ملحق میگردانند احتراز جست، زیرا این روش مردم را برای دریافت احکام نوع بشر، فارغ نمیکند پس با این احتراز، مردم بین افراط و تفریط قرار میگیرد.