ظهار:
اهل جاهلیت زنان را بر خود حرام قرار داده آنها را مانند ظهر مادر، میکردند، سپس به آنها هیچ وقت نزدیکی نمیکردند، و در این چنان مفسدهای هست که بر کسی مخفی نیست، پس آن زن نه مورد پسند بود تا بتواند از شوهر استفاده نماید، چنانکه زنان دیگر از شوهران خویش استفاده میبرند، و نه بیوه است که اختیارش به دست خودش باشد، پس وقتی این واقعه در زمان آن حضرت جبه وقوع پیوست، و در این باره استفتا گردید، خداوند این آیه را نازل فرمود: ﴿بِعَذَابٍ أَلِيمٍ٣﴾[التوبۀ: ۳]. «به راستى خداوند سخن زنى را که درباره همسرش با تو گفتگو مىکرد، شنید...»
فلسفهاش این که خداوند، این قول آنها را به کلی نادیده و بیهوده قرار نداد، زیرا آن چیزی بود که خود او بر خود لازم قرار داده بود، و قول او را در آن مانند بقیه قسمها مورد تأکید قرار داد، لذا خداوند آن را ابدی قرار نداد، آنطور که اهل جاهلیت همیشگی قرار میدادند، تا حرج و تنگنا برطرف گردد، بلکه آن را تا موقع ادای کفاره موقت قرار داد، زیرا کفاره به این خاطر مشروع قرار گرفته است که گناهها را دفع نموده تنگنای را که مکلف در سینهاش احساس میکند به پایان برساند.
اما نادرست این قول، از آنجاست که همسر مادر حقیقی او نیست، و نه در میان او و مادر شباهت و مجاورتی وجود دارد، تا اطلاق اسم یکی بر دیگری صحیح قرار بگیرد، تا آن به جای انشاء، خبر قرار بگیرد، بلکه آن عقد مضرّی است که با مصلحت وفق نمیخورد، و نه از آن احکامی است که خداوند در شرایع، وحی فرموده باشد، و نه از آنهاست که مجتهدین صاحب رأی آن را در گوشه و کنار روی زمین استنباط کرده باشند، اگر انشاء است، اما منکر بودنش از آنجاست که ظلم و ستمی است و تنگنای است بر کسی که با او، به احسان دستور شده است.