تجلی حکم ذات یا تجلی آخرت:
معنی تجلی آخرت این است که مجازات را با چشم بصیرت در دنیا و آخرت مشاهده کند، و آن را در نفس خود چنان دریابد که گرسنه، درد گرسنگی و تشنه، درد تشنگی را درمییابد.
پس مثال اول: قول حضرت عبدالله بن عمر باست که وقتی کسی بر او در حال طواف سلام گفت، جواب سلام او را نداد، لذا او پیش بعضی از دوستان گله کرد، حضرت عبدالله فرمود: «كنا نترايا لله في ذلك الـمكان، وهذه الحالة نوع من الغيبة ونوع من الفناء». «که ما در این مکان خدا را مشاهده میکردیم، و این یکگونه غیبت و فناست».
زیرا هر لطیفه از لطایف سهگانه، غیبت و فنایی دارد.
پس غیبت عقل و فناء او، این است که با توجه به سوی خدا، شناخت چیزها از بین برود.
غیبت قلب و فناء او، این که محبت غیر و خوف از آن، از بین برود.
و غیبت نفس و فناء آن، این که شهوات نفس از بین بروند و آن از لذتبردن به خواهشات باز بماند.
مثال دوم آنست که، صدیق و اصحاب دیگر فرموده اند: «الطبيب أمرضني». «که خود طبیب مرا بیمار کرده است».
مثال سوم: آن که انصاری سائبانی دید که در آن چراغهایی وجود داشتند، و نیز مروی است که دو صحابی از محضر آن حضرت جدر شب تاریکی بیرون آمدند دو چراغ در جلو ایشان قرار گرفت، وقتی که از هم جدا شدند با هر یکی جداگانه چراغی بود تا به خانه رسیدند، یا آن که روایت شده است که بر قبر نجاشی نوری مشاهده گردید.
و مثال چهارم: قول حنظلهی اسیدی است که به رسول خدا جگفت: «تُذَكِّرُنَا بِالنَّارِ والجَنَّةِ» از حنظله ربیع اسیدی مروی است که گفت: «لَقِيَنِى أَبُو بَكْرٍ فَقَالَ: كَيْفَ أَنْتَ يَا حَنْظَلَةُ؟ قُلْتُ: نَافَقَ حَنْظَلَةُ، قَالَ: سُبْحَانَ اللَّهِ مَا تَقُولُ؟! قُلْتُ: نَكُونُ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ جيُذَكِّرُنَا بِالنَّارِ وَالْجَنَّةِ كَأَنَّا رَأْىَ عَيْنٍ، فَإِذَا خَرَجْنَا مِنْ عِنْدِ رَسُولِ اللَّهِ جعَافَسْنَا الأَزْوَاجَ وَالأَوْلاَدَ وَالضَّيْعَاتِ نَسِينَا كَثِيرًا، قَالَ أَبُو بَكْرٍ: فَوَاللَّهِ إِنَّا لَنَلْقَى مِثْلَ هَذَا. فَانْطَلَقْتُ أَنَا وَأَبُو بَكْرٍ حَتَّى دَخَلْنَا عَلَى رَسُولِ اللَّهِ جفَقُلْتُ: نَافَقَ حَنْظَلَةُ يَا رَسُولَ اللَّهِ. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ جوَمَا ذَاكَ؟ قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ نَكُونُ عِنْدَكَ تُذَكِّرُنَا بِالنَّارِ وَالْجَنَّةِ حَتَّى كَأَنَّا رَأْىَ عَيْنٍ، فَإِذَا خَرَجْنَا مِنْ عِنْدِكَ عَافَسْنَا الأَزْوَاجَ وَالأَوْلاَدَ وَالضَّيْعَاتِ نَسِينَا كَثِيرًا، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: وَالَّذِى نَفْسِى بِيَدِهِ لَوْ تَدُومُونَ عَلَى مَا تَكُونُونَ عِنْدِى وَفِى الذِّكْرِ لَصَافَحَتْكُمُ الْمَلاَئِكَةُ عَلَى فُرُشِكُمْ وَفِى طُرُقِكُمْ، وَلَكِنْ يَا حَنْظَلَةُ سَاعَةً وَسَاعَةً» (ثلاث مرات) «ملاقات نمود با من حضرت ابوبکر صدیق س فرمود: چطوری ای حنظله؟ من گفتم: منافق شده حنظله، فرمود: سبحان الله چه میگویی؟ من گفتم: ما که پیش پیامبر جمیباشیم ما را به جهنم و بهشت یاد آوری میکند گویا که در جلو چشمهای ما قرار دارند، وقتی که از پیش او بیرون میآییم و با زن و بچهها و زمینها برخورد میکنیم بسیاری از آنها فراموش میکنیم، حضرت ابوبکر س فرمود: به خدا قسم ما هم همچنین میشویم، پس من و حضرت ابوبکر س پیش رسول خدا جرفتیم و من عرض کردم که حنظله منافق شد یا رسول الله، رسول خدا جفرمود: چه شده است؟ عرض کردم: یا رسول الله وقتی که ما پیش شما میباشیم و ما را به جنت و جهنم یادآوری میفرمایید، گویا آنها، در جلو چشمهای ما قرار دارند؛ سپس وقتی از پیش شما بیرون میرویم و با اهل و عیال و زمین برخورد مینماییم بسیاری از آنها را فراموش میکنیم، رسول خدا جفرمود: قسم به ذاتی که نفسم در قبضۀ قدرت اوست، اگر شما بر آن وضعی میماندید که پیش من هستید و در ذکر قرار میگرفتید، فرشتگان در رختخوابهایتان و راهها با شما مصافحه میکردند، ولیای حنظله این گاه گاهی میباشد»، (و این کلمه را تا سه بار تکرار نمود) پس رسول خدا جاشاره نمود که احوال همیشه به یک صورت باقی نمیمانند و نیز مثال آن، مانند آنست که حضرت عبدالله بن عمر بجنت و جهنم را به خواب دید.