مؤمن دو داعی دارد:
رسول خدا جفرمود: «ضرب الله صراطاً مستقيماً، وعن جنبي الصراط سوران، فيهما أبواب مفتحة، وعلى الأبواب الستور مرخاة وعند رأس الصراط داع يقول: استقيموا على الصراط، ولا تعوجوا، وفوق ذلك داعٍ يدعو، كلما همَّ عبد أن يفتح شيئاً من تلك الأبواب قال: ويحك لا تفتحه فإنك إن تفتحه تلجه، ثم فسره فأخبر أن الصراط هو الإسلام، وأن الأبواب المفتحة محارم الله، وأن الستور الـمرخاة حدود الله، وأن الداعي على رأس الصراط هو القرآن، وأن الداعي من فوقه هو واعظ الله في كل مؤمن». «خداوند برای صراط مستقیم مثالی بیان فرمود که دو طرف آن دو دیوار وجود دارد، و در آنها درهایی هست که باز هستند و روی آنها پرده انداخته شده است، و بر منتهای آن ندا دهندهای هست که میگوید: بر راه راست، راست بیایید، به بیراهه نروید، و بالاتر از آن، داعی دیگری هست که ندا میدهد، هرگاه بندۀ بخواهد که یکی از این درها را باز کند او میگوید: وای بر تو بازش نکن، زیرا اگر آن را باز کنی در آن وارد میشوی؛ سپس این مثال را چنین توضیح داد که صراط، اسلام است، و درهای باز و پردهدار محارم خدا هستند، و پردههای آویزان حدود خداوندی هستند، و داعی منتهای صراط، قرآن است، و داعی بالای سر آن، واعظ خداوندی (لمۀ ملک) است که در وجود هر مؤمن وجود دارد».
من میگویم: رسول خدا جبیان فرمود که در اینجا دو داعی وجود دارد، یکی است بر منتهای صراط که قرآن و شریعت است که همیشه بنده را به سوی صراط مستقیم یکنواخت صدا میزند، دوم داعی بالای سر سالک است که همیشه مراقب احوال اوست که هرگاه او به فکر گناهی قرار گیرد بر او جیغ میکشد، و آن همان خاطرهای است که از قلب از میان طبیعت قلب و نوری که از عقل منور به نور قرآن، بر او فایض شده، برمیخیزد، و جز این نیست که آن مانند شررهایی است که از سنگ چقماق یکی بعد از دیگری جرقه میزنند، بسا اوقات از جانب خداوند نسبت به بعضی از بندگان لطف و عنایتی میباشد که لطیفۀ غیبی بین بنده و گناه، حایل میگردد، و در قرآن به آن، به لفظ برهان یاد شده است، چنانکه میفرماید: ﴿وَلَقَدۡ هَمَّتۡ بِهِۦۖ وَهَمَّ بِهَا لَوۡلَآ أَن رَّءَا بُرۡهَٰنَ رَبِّهِۦۚ﴾[یوسف: ۲۴]. «و به راستى [آن زن] قصد یوسف کرد و [یوسف نیز به حکم طبیعت بشرى] آهنگ او نمود. اگر برهان پروردگارش را ندیده بود» و همه اینها مقام توبه میباشند.