مردم در سزایافتن بر دو گروه میباشند:
باید دانست که مردم به دو گروه منقسم میباشند، و برای سیاست هر گروهی علت خاصی دارد:
۱- گروهی آنست که استقلال داشتند و اختیارشان به دست خود آنها بود، سیاست در حق آنها این است که در جلو مردم مؤاخذه شوند و درد داده شوند، تا ننگ شدیدی بر آنها عاید گردد، و حقیر و ذلیل قرار گیرند.
۲- گروه دیگر آنست که در دست دیگران اسیر میباشند، سیاست نسبت به آنها این است که به آقایانشان دستور داده شود تا جلو آنها را از شر و فساد بگیرند؛ زیرا برای آنها در این، صورتی پدید میآید که آنها را از آن کارشان باز میدارد، چنانکه رسول خدا جفرمود: «إذا زنت أمة أحدكم فليضب». «هرگاه کنیز یکی از شما زنا کرد باید بزند»، و نیز فرمود: «إذا سرق عبد أحدكم فبيعوه ولو بنش». «هرگاه غلام یکی از شما دزدی کرد او را بفروشید اگرچه به نش (یعنی کمتر از قیمتش) باشد»، پس هر گروهی به وصف ظاهری منضبط و مشخص گردید که گروه اول را احرار و گروه دوم را عبید مینامند.
باز برخی از آقایان نسبت به بردگان خویش تعدی نموده احتجاج میکردند که او زنا کرده یا دزدی و امثال آن، به جنایاتی مرتکب شده است، پس در این صورت واجب گردید که بر بردگان مجازاتی مقرر گردد که پایینتر از مجازات احرار باشد تا اینگونه تعدی بیجا که آقایان بر بردگان روا میداشتند قطع گردد، و به آقایان اجازه قتل و قطعنمودن بردگان داده نشود و در اجرای مجازات پایینتر به آنها اختیار داده شود.