رخصت در متعه [۲۸]و نهی از آن:
رسول خدا جچند روزی به نکاح متعه اجازه فرمود و سپس از آن نهی نمود؛ اما رخصت اول، به خاطر نیازی بود که به آن پدید آمده بود، چنانکه حضرت عبدالله بن عباس بدر باره کسی بیان فرمود که تازه در شهری وارد شود که در آنجا اهل و عیالی نداشته باشد، حضرت ابن عباس باشاره نمود که متعه در آن ایام، تنها به اجارهگرفتن بضعه نبود، بلکه آن یک امر ضمنی بود که زیر پوشش نیازهای دیگری از تدابیر منزل قرار داشت؛ زیرا تنها به اجاره گرفتن بضعه، خروج از طبیعت انسانی و وقاحتی است که باطن سالم آن را دفع میکند.
اما نهی از آن به خاطر برطرف شدن نیازها در اغلب اوقات قرار گرفت، و نیز اگر این رسم جریان مییافت نسبها باهم آمیخته میشدند، زیرا با تمام شدن مدت متعه، زن از سیطره و اختیار این مرد بیرون میرود، و زن به اختیار خود میشود، معلوم نیست که او بعداً چه کار میکند، نگهداری عدت در نکاح صحیح که مبنایش بر تأیید است، بینهایت مشکل است، پس چه برسد به متعه و سستیکردن در نکاح معتبر شرعی؟ زیرا انگیزۀ بیشتر رغبتکنندگان نکاح، قضای شهوت فرج است و نیز یکی از آن اموری که نکاح از زنا ممتاز میگردد پایبندی بر همکاری و کمک دایمی است، اگرچه اصل در آن قطع منازعت در باره زن در نظر مردم است.
[۲۸] نکاح متعه: آنچه از آن تمتع و برخوردای شود، زنی که جهت تمتع زناشویی برای مدت معینی گرفته شود.