بیرونآمدن از وطن چندین صورت دارد:
و نیز میدانند که بیرونآمدن از وطن چندین صورت و قسم دارد، مانند رفت و آمد به مزارع و بساتین، و سرگردانی که مقصد و سفری در نظر نداشته باشد، و میدانند که اسم هیچ کدامی بر دیگری در عرف و شرع اطلاق نمیشود، و راه اجتهاد این است که آن مثالها بررسی شوند که در عرف و شرع بر آنها اسم سفر اطلاق شده است، و این که اوصافی که به وسیله آنها یکی از دیگری ممتاز میگردد، مورد آزمایش قررا گیرند، لذا اعم را به جای جنس، و اخص را به جای فصل باید قرار داد، پس ما دانستیم که انتقال از وطن جزء ذاتی سفر است، زیرا به کسی که در محل اقامتش مقیم باشد، مسافر نمیگویند، و این که انتقال به جای مشخص، جزء ذاتی سفر میباشد، و اگر نه آن سرگردانی است نه سفر، و این که آن موضع باید بگونهای باشد که عدم برگشت به محل اقامت در آن روز و اوایل شبش جزء ذاتی آن باشد، و اگر نه آن مانند رفت و آمد به سوی مزارع و بساتین میباشد، و لازم است که سفر مسافت یک روز کامل باشد، و همین است قول حضرت سالم، ولی چهار برد امر یقینی است، و آنچه از این کمتر باشد مشکوک است، و این اسم سفر، زمانی متحقق میشود که از دیوار شهر و خانههای روستا به اراده مقصد که چهار برد باشد، بیرون آید، و این اسم از او زمانی زایل میگردد که بر اقامت مدت مناسب و زیاد در شهر یا روستایی نیت کند.