مقاتله با کسی که در باره خلافت درگیر باشد:
اصل در قول دوم حق تعالی است: ﴿فَإِنۢ بَغَتۡ إِحۡدَىٰهُمَا عَلَى ٱلۡأُخۡرَىٰ فَقَٰتِلُواْ ٱلَّتِي تَبۡغِي حَتَّىٰ تَفِيٓءَ إِلَىٰٓ أَمۡرِ ٱللَّهِ﴾[الحجرات: ٩]. «پس اگر یک گروهی بر دیگری تجاوز نمود، با او بجنگید تا به دستور خدا برگردد».
و رسول خدا جفرمود: «إِذَا بُويِعَ لِخَلِيفَتَيْنِ فَاقْتُلُوا الآخِرَ مِنْهُمَا». «هرگاه برای دو خلیفه بیعت گرفته شد دومی را قتل کنید».
من میگویم: سببش این است که امامت امری است که طبعاً مرغوب است جامعه بشری در مناطق و شهرها از چنین مردی که به خاطر خلافت بر قتال جرأت داشته و مردم از او حمایت کنند، از دو حال خالی نمیباشد، پس اگر او آزاد گذاشته باشد و به قتل نرسد، خلیفه را قتل میکند، سپس کسی دیگر آمده با او درگیر میشود و او را به قتل میرساند و هلّم جرا، و در این روش، برای مسلمانان فساد بزرگی به وقوع میپیوندد، و راهی برای سد این دروازه نیست جز این که این روش در میان مسلمانان مروج گردد که هرگاه خلافت خلیفهای منعقد گردید، و دیگری با او درگیر شد قتل دوم حلال قرار گیرد و بر مسلمانان واجب گردد تا از خلیفه حمایت کنند.
باز کسی که با این بهانه خروج کند که ظلمی را از خود و قبیله خود دفع مینماید یا این که نقیصۀ را در خلیفه به اثبات میرساند و علیه او با دلیل شرعی احتجاج نماید که در نزد جمهور مسلمانان مسلّم نباشد، و چنین امری نباشد که از نزد خداوند پیش مردم دلیل و برهان داشته باشد که نتوانند آن را انکار نمایند، پس امر او پایینتر از امر آن کسی است که برای ایجاد فساد بیروناید و شمشیر را حاکم قرار داده شرع را در نظر نگیرد، پس نباید این دو تا در یک مرحله قرار داده شوند. پس بنابراین، بهتر این است که امام شخص عاقل و هوشیاری را که دلسوز و عالمی باشد بفرستد تا شبهۀ آنها را برطرف کند، یا مظلمه آنها را برطرف نماید، چنانکه حضرت علی س بهسوی فرقه حروری کسی را فرستاد، پس اگر به سوی جمع مسلمانان برگشتند، چه بهتر، و اگر نه با آنان قتال کند، و کسانی که را فرار کنند، به قتل نرساند و همچنین اسیران را قتل نکند و مجروحین را به عجلت به قتل نرساند؛ زیرا هدف دفع شر و فساد آنها و از هم پاشیدن نیروی آنهاست، و این به دست آمده است، اما دوم از محاربین است که حکم او حکم محارب میباشد.