دستور به جهاد:
باز وقتی که در آنها انسجام و نیروی همکاری را مشاهده فرمود، به پیامبرش جوحی فرستاد تا دستور به جهاد بدهد و برای آنها مرصد و سنگر بسازد، چون واقعه بدر اتفاق افتاد و مسلمانان دسترسی به آب نداشتند خداوند برای آنان باران بارانید، و از مردم مشوره خواست که رویاروی با عیر (کاروان) را میخواهند یا با نفیر (لشکر قریش که از مکه آمده است) را؟ پس در رأی پیشنهادی آنها که موافق با رأی رسول خدا بود برکت گذاشت همه برای مبارزه با نفیر متفقاً رأی دادند در صورتی که قبلاً وجود آن نزدیک نبود، وقتی که رسول خدا جکثرت دشمن را مشاهده نمود به سوی خدا زاری نمود خداوند بشارت فتح و پیروزی را اعلام داشت و به سوی آن حضرت جوحی فرستاد که هریکی از آنها در کجا به قتل میرسند.
پس فرمود: «هَذَا مَصْرَعُ فُلاَنٍ، وَهَذَا مَصْرَعُ فُلاَنٍ. قَالَ وَيَضَعُ يَدَهُ عَلَى الأَرْضِها هُنَا وَهَا هُنَا قَالَ: فَمَا مَاطَ أَحَدُهُمْ عَنْ مَوْضِعِ يَدِ رَسُولِ اللَّهِ ج». «این محل کشتن فلان کس است و این قتلگاه فلان کس که دست خود را آنجا و آنجا میگذاشت و هیچیکی از جایگذاشتن دست رسول خدا تجاوز نکرد».
در این روز ملایکه چنان ظاهر گشتند که مردم آنان را دیدند، تا دل موحدان جمع و دل مشرکان مرعوب گردد، پس این فتح بزرگی بود که خداوند مسلمانان را به وسیله آن بینیاز و سیر گردانید و ریسمان شرک را قطع نموده جگر گوشهای قریش را به هلاکت رسانید. و بنابر این، به فرقان نامیده شد.
تمایل مسلمانان به فدیه گرفتن مخالف با آنچه بود که خداوند ریشه کن شدن شرک را میخواست، لذا مورد عتاب قرار گرفتند و باز معاف شدند.