کسانی که در یک پایه باشند، باهم تقسیم میکنند:
از آن جمله این که هرگاه گروهی از ورثه باهم جمع شوند، پس اگر در رتبه و پایه باهم برابراند واجب است که تقسیم بر آنها مساوی باشد، زیرا هیچ یکی بر دیگری حق تقدم ندارد، و اگر در رتبه و پایههای گوناگونی قرار دارند پس این به دو صورت است: یا این که یک اسم یا یک جهت همه آنها را فرا میگیرد، اصل در این باره اینست که نزدیکترین دورترین را محروم میگرداند (به آن حجب حرمان میگویند) زیرا توارث به این خاطر مشروع گردیده است که به کمک یکدیگر وادار شوند، و هریکی نزدیکی و همکاری دارد، مانند نرمش در کسانی که نام مادر شامل آنهاست، قایمقام بودن مرد در کسانی که نام پسر شامل آنهاست، و معنی دفاع از او در کسانی که نام عصوبت آنها را فرا گرفته است، این مصلحت متحقق نمیگردد مگر به این که کسی مشخص گردد تا خود را به آن مسئول بداند، و بر ترکش خود را ملامت کند، و از تمام آنهایی که در آنجا هستند رسیدن به این مقام ممتاز گردد.
اما برتر شدن سهمی بر سهمی دیگر، برای آن چندان توجهی نیست یا این که نامها و جهتها مختلف باشند. اصل در این باره این است که اقرب و انفع در آنچه نزد خداست از علم گمان غالب، حاجب ابعد به حجب نقصان قرار میگیرد.