حجة الله البالغه - جلد دوم

فهرست کتاب

معاملاتی که مشتمل بر معنی قمار می‌باشند:

معاملاتی که مشتمل بر معنی قمار می‌باشند:

باید دانست که برخی از معاملات به گونه‌ای است که در آن‌ها معنی قمار جاری می‌باشد، و اهل جاهلیت این‌گونه معاملات را با همدیگر انجام می‌دادند، لذا رسول خدا جاز آن‌ها نهی فرمود.

از آن جمله است: مزابنه، و آن اینست که کسی میوه درخت خرما را بر سر درخت، به مقدار خرمای خشک بفروشد.

از آن جمله است محاقله: که کشت را مثلاً به صد کیلو گندم بفروشد؛ در عرایا به صورت تخمین در کمتر از پنج وسق اجازه داده اند؛ زیرا معروف است که آنان با این مقدار، قمار را در نظر نمی‌گرفتند، بلکه هدف‌شان خوردن خرمای تازه بود، پنج وسق مقدار زکات است، و آن مقداری است که اهل خانواده به آن تفکهه و تازه‌ خوری می‌کنند.

از آن‌ جمله است: فروختن خرمن که مقدار کیلش معلوم نباشد با چند کیل مشخص از خرما.

از آن جمله است ملامسه که با دست‌زدن یکی به پارچۀ دیگری معامله بسته شود.

از آن جمله است منابذه که مردی پارچه‌اش را به نیت فروش پیش کسی بیندازد، و آن معامله‌ای به حساب بیاید.

از آن جمله است بیع حصاۀ که با انداختن سنگی روی کالای، معامله تمام تلقی بشود.

پس این‌گونه معاملات، قمار در بر دارند، و موضوع معامله در آن‌ها برعکس می‌باشد، زیرا هدف از معامله این است که مردم با فکر و اندیشه، چیزی را بخرد یا بفروشد که در این‌ها فرصتی به ملاحظه و فکر و اندیشه نمی‌رسد.

و نیز از بیع «عربان» نهی شده است و آن عبارت است از این که مبلغ پول نقداً به صورت بیعانه بدهد که اگر در میان آنان معامله انجام گرفت این پول از قیمت جنس محسوب شود و اگر معامله انجام نگیرد پول مال صاحب کالاست که به صورت فسخ معامله از متقاضی مجاناً رفت، و در آن معنی قمار وجود دارد.

رسول خدا جاز خرید خرمای خشک به تازه سؤال گردید، فرمود: «أينقص إذا يبس؟ فقال: نعم، فنهاه عن ذلك». «که وقتی که این خرمای تازه خشک بشود کم میشود؟ سایل گفت: آری، پس از آن نهی فرمود» من میگویم: این از آنجاست که یکی از وجوه قمار است. و نیز در آن احتمال ربای فضل وجود دارد، زیرا معتبر حالت تمام شدن چیز است.

رسول خدا جدر باره گلوبندی که مهره و طلا داشت فرمود: «لاَ تُبَاعُ حَتَّى تُفَصَّلَ». «که تا طلا از مهرها جدا نشده، نباید بفروش برسد». من می‌گویم: این نیز یکی از وجوه قمار است، و مظنه این است که یکی فریب خورده و بر خسارت خویش، از شرم خاموش باشد، یا بدون حق، درگیر باشد.