اهل مذاهب و ادیان بر مقامات عقل اتفاق دارند:
اما اتفاق عاقلان: پس باید دانست که تمام آن کسانی از اهل مذاهب که توجه دارند که نفس ناطقه مهذب گردد، بر اثبات این سه لطیفه یا بیان آن مقامات و احوالی که وابسته به این سه لطیفه است، اتفاق نموده اند، فیلسوفها در حکمت عملی، آنها را نفس ملکی، نفس سبعی، نفس بهیمیت مینامند؛ اما در این نامگذاری یک گونه تسامح و چشم پوشی وجود دارد، پس نامگذاری عقل به نفس ملکی از قبیل نامگذاری با افضلترین افراد است، و قلب را نفس سبعی مینامند که این نامگذاری به اعتبار مشهورترین اوصاف آنست.
صوفیای کرام این لطایف را ذکر نموده و به تهذیب هریکی توجه کرده اند؛ ولی دو تا لطیفه بر آنها افزودهاند، و به آنها توجه بزرگی نمودهاند که آن دو لطیفه عبارتاند از روح و سرّ.
تحقیق آنها از این قرار است که قلب دو وجه دارد: یکی تمایل به بدن و جوارح، و دیگری به تجرد و صرافت.
همچنین عقل نیز دو وجه دارد که یکی تمایل به بدن و حواس است و دیگری تمایل به تجرد و صرافت است؛ پس آن وجهی را که به پایین ارتباط دارد قلب و عقل میگویند و آنچه را که به بالا متعلق است روح و سر مینامند.
پس صفت قلب، شوق برانگیخته کننده، و وجد است، و صفت روح انس و انجذاب است، و صفت عقل یقینکردن است به آنچه مأخذش از مأخذ علوم عادی نزدیک باشد، مانند ایمان بالغیب، و توحید افعالی، و صفت سر شهود آنچه بالاتر از علوم عادی است، و جز این نیست که آن حکایت از مجرد محض است، آن مجرد محضی که در زمان و مکان نباشد، و به هیچ صفتی متصف نگردد و قابل اشاره نباشد.
و چون شرع بر میزان صورت انسانی نازل شده نه بر خصوصیات فردی، پس از تفصیل، بحث چندانی نکرده است، بلکه مباحث آن را در زاویه اجمال گذاشته است، و به نزد صاحبان هر دین و آیینی از این، علمی وجود دارد که با بررسی و نوع هوشیاری میتوان به آن آشنایی پیدا کرد.