رسول خدا جبرای مردم سخنرانی فرمود:
پس وقتی که در میدان نَمِرَه زوال آفتاب شد، دستور داد شتر قصواء را آماده کردند و رخت خواب بر آن بستند روی آن سوار شده تا بطن وادی آمد و برای مردم سخنرانی فرمود، و از خطبۀ او در آن روز این از بر کرده شد که «إن دماءكم حرام» سپس بلال س اذان گفت و بعد از آن اقامه گفت، پس نماز ظهر را خواند، سپس مجدداً اقامه نمود سپس نماز عصر را خواند، و در میان ظهر و عصر نمازی دیگر نخواند.
من میگویم: در این سخنرانی مردم را به احکامی آشنا ساخت که به آنها نیاز داشتند، و غفلت از آنها گنجایش نداشت، زیرا این روز، روز اجتماعی بود، و جز این نیست که در چنین اجتماع و فرصت مناسب، اینگونه احکام که ایرادش به جمهور مردم مناسب باشد، ایراد گردد، اما جمعکردن نماز ظهر و عصر، مغرب و عشائ بدان خاطر قرار گرفت که مردم چنان اجتماعی داشتند که سابقه نداشت، و نماز خواندن با یک جماعت مطلوب بود، و لازم بود که آن در چنین جمعیتی برگراز گردد تا تمام جمع حاضر، آن را مشاهده کنند، و جمع شدن آنها در دو وقت کار سهل و آسانی نبود، و نیز بدین خاطر که مردم به ذکر و دعا مشغول بودند، و این دو چیز وظیفۀ این روز است، و ملاحظه اوقات وظیفه تمام سال است، و در چنین اوقات اینگونه چیزهای بدیع و نادر ترجیح مییابند.