نهی آن حضرت جاز استفاده از آبهای حجر:
وقتی که به سر زمین حجر رسید، صحابه را از استفاده از آبهای آنجا نهی فرمود تا از محل لعنت نفرت کنند. شبی آنها را از بیرون رفتن منع فرمود، یکی بیرون رفت باد او را به کوههای طییء دور انداخت.
شتری از آن حضرت جگم شد، بعضی از منافقین گفتند: اگر او پیامبری میبود میدانست که شترش کجاست، پس خداوند خبر داد که منافقین چنین گفتهاند و شتر در فلان جاست.
عدهای از مخلصین بنا به لغزشی از جنگ عسره تخلف نمودند، سپس زمین با تمام وسعتش بر آنان تنگ درآمد، خداوند آنان را مورد عفو قرار داد.
پادشاه ایله در اسارت حضرت خالد درآمد که نمیدانست چطور اسیر شده است.