توارث بر چند معنی دور میزند:
خلاصه این که توارث دایر بر سه معنی است: یکی قایم مقام بودن میت در شرف، منصب و امثال آن است؛ زیرا انسان میکوشد تا که بعد از او کسی باشد که جای او را بگیرد.
دوم: خدمت، مواسات، رفق و توجه به آن.
سوم: آن قرابتی است که متضمن این دو معنی باشد.
مقدمتر از نظر اعتبار، سوم است، مظنۀ همه آنها به صورت کامل، کسی است که در عمود نسب داخل باشد، مانند پدر، پدر بزرگ، پسر و پسرِ پسر، پس اینها از همه وارثان به میراث مستحقتر هستند، البته قرار گرفتن پسر به جای پدر امر طبیعی است که مبنای جهان، قرن به قرن بر آنست، همه مردم به آن امید بستهاند و به همین منظور در پی به دستآوردن اولاد و احفاد میباشند.
اما قرار گرفتن پدر بعد از پسر به جایش وضع طبیعی نیست و نه مردم در تلاش آن هستند و نه امیدی به آن وابسته است، و اگر به مردم در مالش اختیار داده شود، مواسات فرزند نسبت به مواسات پدر بیشتر بر قلبش غالب میآید. بنابراین، سنت مروجه در همه طوایف بشری تقدیم فرزندان بر پدران است.
اما مظنه قایمقامی بعد از آنچه ذکر کردیم، از آنِ برادران و کسانی است که در معنی آنها باشند مانند این که دست و بازوی آنها قرار گیرند و کسانی که از قوم و اهل نسب و شرف او باشند.
اما خدمت و رفق مظنه قرابت قریبه است، پس مستحقتر به آن مادر و دختر و کسانی که در معنی آن دو، از کسانی باشند که در عمود نسب داخل باشند، دختر از یک گونه قایمقامی، خالی نیست؛ سپس خواهر است که او هم، از یک گونه قایمقامی، خالی نیست؛ سپس کسی که به او علاقه و رابطه تزوج داشته باشد، پس فرزندان مادر اند، در زمان معنی حمایت و قایمقامی وجود ندارد؛ زیرا بسا اوقات در قوم دیگری به ازدواج داده میشوند و به آنها ملحق میگردند، مگر در دختر و خواهر این معنی به صورت ضعیفی میباشد، البته در زنان معنی رفق و توجه کامل و مکمل دیده میشود، جز این نیست که مظنۀ آن قرابت قریبه است مانند مادر، دختر باز خواهر، نه قرابت بعیده مانند عمه و عمه پدر، صورت اول در پدر و پسر کاملاً یافته میشود، باز در برادران سپس در عموها، و صورت دوم در پدر کاملاً مشاهده میشود باز در پسر، سپس در برادر عینی یاخیفی، و جز این نیست که مظنه قرابت، قریبه است نه بعیده. بنابر این، آنچه برای عمو در نظر گرفته شد، برای عمه در نظر گرفته نشد؛ زیرا عمه مانند عمو دفاع نمیکند، و مانند خواهر نزدیک هم نیست.