مسلمان در سه حال کشته میشود:
رسول خدا جفرمود: «لاَ يَحِلُّ دَمُ امْرِىءٍ مُسْلِمٍ يَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ وَأَنِّى رَسُولُ اللّهِ إِلاَّ بِإِحْدَى ثَلاَثٍ: النَّفْسُ بِالنَّفْسِ، وَالثَّيِّبُ الزَّانِي، وَالْمَفَارِقُ لِدِينه التَّارِكُ الْجَمَاعَةَ». «ریختن خون مسلمان که به وحدانیت خدا و رسالت من گواهی میدهد حلال نیست مگر در سه صورت، نفس در عوض نفس کشته میشود، کسی که یکبار متأهل شده و اگر زنا بکند کشته میشود، کسی که دین را گذاشته از جمع مسلمانان خارج گردد کشته میشود».
من میگویم: اصلی که همه ادیان بر آن اجماع دارند، این است که کشتن انسانی به خاطر یک مصلحت کلی جایز است که بدون از قتل به دست نیاید، و فساد ترک قتل بالاتر از قتل باشد، چنانکه خداوند میفرماید: ﴿وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ﴾[البقرة: ۱٩۱]. «فتنه از قتل سختتر است».
وقتی که آن حضرت جخواست که قوانین شرع را تصویب و حدود را مقرر کند، واجب شد تا مصلحت همگانی و کلی را که مجوز قتل میباشد، منضبط قرار دهد، زیرا اگر آن منضبط نگردد، و خارج از ضابطه آزاد گذاشته شود، یکی بلند شده دیگری را برخلاف مصلحت کلی، به قتل میرساند، و میپندارد که او را به خاطر مصلحت کلی به قتل رسانیده است، پس قتل مجاز، به سه صورت منضبط گردید:
یکی: قصاص که زجردهنده و بازدارنده است، و در آن مصالح زیادی وجود دارد، چنانکه خداوند به آنها اشاره نموده است: ﴿وَلَكُمۡ فِي ٱلۡقِصَاصِ حَيَوٰةٞ يَٰٓأُوْلِي ٱلۡأَلۡبَٰبِ﴾[البقرة: ۱٧٩]. «برای شما در اجرای قصاص، حیاتی هست ای خردمندان».
دوم: ثیب زانی؛ زیرا عمل زنا از بزرگترین گناههان در تمام ادیان است، و این از اصل آن چیزهایی است که جبلت انسانی، مقتضای آنست، زیرا انسان به شرط سلامت مزاجش غیور آفریده شده است که از مزاحم شدن دیگری بر همسرش، غیرتش به جوش درمیآید، همانگونه که بقیه حیوانها برداشت نمیکنند که بر موطوءه آنها حیوانی دیگر مزاحم شود، اما بر انسان واجب است که مصلحت نظام را در میان همدیگر ملاحظه کند، پس این قانون بر آنها واجب قرار گرفت.
سوم: مرتد که علیه خداوند، و دین او جرأت کرده است، و مصلحت ملاحظه شده در نصب دین و بعثت انبیاء †را نقض نموده است.
اما آنچه غیر از این سه امر است، مانند صائل (حملهآور) و مانند محارب بدون از این که کسی را بکشد در نزد کسی که به تخییر سزای محارب قایل است میتوان آنها را به این سه امر ارجاع داد.