حیات صحابه – جلد سوم

فهرست کتاب

نامه ابوعبیده و معاذ به عمر ش، و نامه عمر سبه آن دو

نامه ابوعبیده و معاذ به عمر ش، و نامه عمر سبه آن دو

ابونعیم در الحلیه (۲۳۸/۱) از محمّدبن سوقه روایت نموده، که گفت: نزد نعیم بن ابی هند آمدم، صحیفه‏ای را برایم بیرون آورد، که در آن آمده بود:

از طرف ابوعبیده بن جراح و معاذبن جبل به عمر بن الخطاب: سلام تقدیم تو باد، اما بعد: وقتی که ما تو را می‏شناختیم و با تو می‏دیدیم، امر نفست برایت مهم بود، تو اکنون عهده دار امر سرخ و سیاه این امت شده‏ای و شریف و پست، دشمن و دوست در پیش روی تو زانو می‏زنند، و هر یکی در عدالت سهم خویش را مستحق‌اند، بنابراین ای عمر! ببین که تو در آن هنگام چطور هستی. ما تو را از روزی برحذر می‏سازیم که روی‏ها در آن ذلیل می‏گردند و قلب‏ها در آن خشک می‏شوند، و حجّت‏ها در مقابل برهان پادشاهی که آنها را به جبروت خود مغلوب و مقهور گردانیده است، قطع می‏گردند، و مردم در مقابل او ذلیل و با خشوع‏اند، و رحمت وی را تمنّا می‏کنند، و از عقابش در هراس‏اند. و برای ما حدیث بیان می‏شد که امر این امت در آخر زمانش به این بر می‏گردد که در ظاهر با هم برادر می‏باشند، و در نهان دشمن یکدیگر، و ما به خدا پناه می‏بریم که نامه ما به غیر همان شکلی که از قلب‏های ما سرچشمه گرفته است، برایت برسد، چون ما این نامه را به عنوان نصیحت برایت تحریر داشتیم، والسلام علیک!.

آن گاه عمربن الخطاب سبه آن دو نوشت:

از طرف عمربن الخطاب به ابوعبیده و معاذبن جبل، سلام باد بر شما دو. اما بعد: نامه شما به من رسید، در آن متذکر شده‏اید، وقتی با من آشنایی داشتید و مرا می‏دیدید، امر نفس خودم برایم مهم بود، و حالا عهده دار امر سرخ و سیاه این امّت شده‏ام که شریف و پست، دشمن و دوست در پیش رویم زانو می‏زنند، و هر یکی در عدالت سهم خویش را مستحق است. نوشته‏اید: بنابراین ای عمر ببین که تو در آن هنگام چطور هستی. آن وقت برای عمر قدرت و توانایی، جز به [مدد] خداوند نیست. و نوشته‏اید و مرا از آنچه برحذر می‏دارید، که امت‏های قبل از ما از آن برحذر شده بودند، و از قدیم چنین معمول است که اختلاف شب و روز به خاطر مدّت‏های معین شده برای مردم است، که هر دور را نزدیک می‏سازند، و هر جدید را کهنه می‏کنند و هر چیز وعده داده شده و آمدنی را با خود می‏آورند، تا مردم به‌سوی منازل خویش در دوزخ یا جنّت بروند. نوشته‏اید و مرا برحذر می‏سازید که امر این امّت در آخر زمانش بدانجا می‏کشد که در ظاهر با هم برادر، و در خفا دشمنان هم می‏باشند، اما شما از آنها نیستید، و این زمان آن نیست، آن زمانی است که رغبت و ترس بروز می‏کند، و رغبت مردم به یکدیگرشان برای صلاح دنیای‌شان می‏باشد. نوشته‏اید، و به خدا پناه می‏برید که، نامه‌تان را در غیر آنجایی که از قلب‏های‌تان تراوش یافته است قرار دهم، و شما دو آن را به عنوان نصیحت به من تحریر داشته‏اید، راست گفته‏اید، ارسال نامه را به من نگذارید، چون من از شما بی نیاز نیستم، و السّلام علیکما!.

این را همچنین ابن ابی شیبه وهناد به مانند آن، چنان که در الکنز (۲۰۹/۸) آمده روایت نموده‏اند، و طبرانی، چنان که در المجمع (۲۱۴/۵) آمده، آن را روایت نموده، و گفته است: رجال وی تا این صحیفه ثقه‏اند.