حیات صحابه – جلد سوم

فهرست کتاب

قصه دیگری در این باره

قصه دیگری در این باره

و همچنین از ابوهریره سروایت نموده، که گفت: ما با پیامبر خدا صدر چاشت‏ها در مسجد می‏نشستیم، هنگامی که به طرف خانه خود بر می‏خاست، تا رسیدن وی به خانه‏اش می‏ایستادیم. روزی برخاست و هنگامی که به وسط مسجد رسید بود اعرابیی به وی رسید و گفت: ای محمّد دو شتر را بار کن و به من بده، چون تو برایم از مال خودت و از مال پدرت بار نمی‏کنی، و ردایش را وقتی که به وی رسید کشید، تا جایی که گردن مبارک، سرخ گشت، پیامبر خدا صفرمود: نه، چنین نیست، از خدا مغفرت می‏خواهم، من آن را تا این که قصاص ندهی، برایت بار نمی‏کنم» - این را سه مرتبه تکرار نمود -، بعد از آن مردی را فراخواند و به او گفت: «دو شتر برایش بار کن، یک شتر جو، و شتری دیگر خرما» [۳۹۵]. این چنین در الکنز (۴۷/۴) آمده است. و آن را همچنین احمد، و چهار امام [۳۹۶]حدیث غیر از ترمذی از ابوهریره سبه مانند این، چنان که در البدایه (۳۸/۶) آمده، روایت نموده‏اند.

[۳۹۵] ابوداوود (۴۷۷۵) و نسائی (۸/ ۳۳، ۳۴) آلبانی آن را در (ضعیف ابی داوود) و ضعیف الجامع (۱۰۲۲) ضعیف دانسته است. [۳۹۶] «چهار امام» یا «الاربعه» در اصطلاح علمای حدیث عبارند از: نسائی، ترمذی، ابوداود و ابن ماجه، «شش امام» یا «السته» عبارتند از این چهار امام به اضافه بخاری و مسلم. م.