حیات صحابه – جلد سوم

فهرست کتاب

قصه اعرابیی در این باره

قصه اعرابیی در این باره

ابن ماجه از ابوسعید سروایت نموده، که گفت: اعرابیی نزد رسول خدا صآمد، و دینی را که بر وی داشت تقاضا نمود، و بر رسول خدا صشدت روا داشت، حتی گفت: اگر قرضم را به من ندهی تو را به مشکل مواجه می‏سازم، آن‏گاه یارانش او را زجر دادند و گفتند: وای بر تو، می‏دانی با کی صحبت می‏کنی؟! گفت: من حق خود را طلب می‏کنم. پیامبر صفرمود: آیا با صاحب حق نبودید؟ [۲۴۵]بعد از آن نزد خوله بنت قیس فرستاد و به او گفت: اگر نزدت خرما باشد، به ما قرض بده، تا این که برای ما خرما بیاید و قرضت را ادا نماییم. خوله گفت: آری، پدر و مادرم فدایت ای رسول خدا. و به او قرض داد، رسول خدا صقرض اعرابی را ادا نمود و به او زیاد پرداخت. آن گاه اعرابی گفت: دین ادا نمودی خدا دین‏ات را ادا نماید! رسول خدا صفرمود: «آنها بهترین و برگزیدگان مردم‏اند [۲۴۶]، امّتی مقدس نیست که ضعیف در آن حق خود را بدون آزار و اذیت نگیرد» [۲۴۷]. این را بزار از حدیث عائشه سبه اختصار روایت نموده است، و طبرانی این را از حدیث ابن مسعود به اسناد جید روایت کرده است، این چنین در الترغیب (۲۷۱/۳) آمده است.

[۲۴۵] یعنی آیا صاحب حق را هرگز ندیدید؟ صاحب حق این‏طور زبان درازی می‏داشته باشد. م. [۲۴۶] یعنی: کسانی که آنچه از حقوق بالای‌شان است آن را ادا می‏کنند. [۲۴۷] صحیح. ابن ماجه (۲۴۲۶) و آلبانی آن را در (صحیح ابن ماجه) (۱۹۶۹) صحیح دانسته است.