حدیث ابوذر و آنچه میان او و کعب در حضور عثمان شاتفاق افتاد
احمد از ابوذر سروایت نموده که: وی نزد عثمان بن عفّان سدر حالی که در دست خود عصا داشت، آمد، و او به وی اجازه داد. عثمان سگفت: ای کعب [۳۳۵]، عبدالرحمن در گذشته، و از خود مالی بهجای گذاشته است، تو در این باره چه نظری داری؟ پاسخ داد: اگر حق خداوند را در آن ادا نموده باشد، باکی بر وی نیست، آن گاه ابوذر عصای خود را بلند نمود و کعب را زده گفت: از پیامبر خدا صشنیدم که میگفت: «دوست ندارم که این کوه برایم طلا باشد، و آن را انفاق نمایم و از من قبول هم شود، وشش اوقیه آن را بهجای بگذارم، ای عثمان تو را به خدا سوگند میدهم، آیا آن را شنیدی؟ - سه مرتبه - گفت: آری. هیثمی (۲۳۹/۱۰) میگوید: این را احمد روایت نموده، و در آن ابن لهیعه آمده، و علمای زیادی وی را ضعیف دانستهاند، و این را ابویعلی هم روایت نموده. و بیهقی آن را از غزوان بن ابی حاتم به شکل طویل، چنان که در الکنز (۳۱۰/۳) آمده، روایت نموده، و در آن آمده: عثمان به کعب گفت: ای ابواسحاق، درباره مالی که زکات آن پرداخته شود چه فکر میکنی، آیا بر صاحبش درباره آن خوف بازپرس و عاقبت بدی هست؟ پاسخ داد: خیر، آن گاه ابوذر سکه با خود عصا داشت برخاست و با آن در میان هر دو گوش کعب زد و گفت: ای فرزند یهودی که با خود عصا دارد برخاست و با آن در میان هر دو گوش کعب زد و گفت: ای فرزند یهودی، تو گمان میکنم در مال وی وقتی که هر دو گوش کعب زد و گفت: ای فرزند یهودی، تو گمان میکنی در مال وی وقتی که زکات را ادا نمود، حقی نیست، و خداوند تعالی میگوید:
﴿وَيُؤۡثِرُونَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ وَلَوۡ كَانَ بِهِمۡ خَصَاصَةٞ﴾[الحشر: ۹].
ترجمه: «و دیگران را بر خود، اگرچه شدیداً نیازمند و فقیر باشند، مقدّم میدارند».
و خداوند تعالی میگوید:
﴿وَيُطۡعِمُونَ ٱلطَّعَامَ عَلَىٰ حُبِّهِۦ مِسۡكِينٗا وَيَتِيمٗا وَأَسِيرًا ٨﴾[الانسان: ۸].
ترجمه: «و طعام را، علی رغم دوست داشتن آن، به مسکین، یتیم و اسیر میخورانند».
و خداوند تعالی میگوید:
﴿وَٱلَّذِينَ فِيٓ أَمۡوَٰلِهِمۡ حَقّٞ مَّعۡلُومٞ ٢٤ لِّلسَّآئِلِ وَٱلۡمَحۡرُومِ ٢٥﴾[المعارج: ۲۴-۲۵].
ترجمه: «و آنانی که در اموالشان سهم مقرری برای سائل و محروم است».
و شروع نمود و مانند این را از قرآن ذکر مینمود.
[۳۳۵] وی کعب احبار است، و در اصل یهودی بود از حمیر که اسلام آورده بود، و با عثمان مجالست داشت.