حیات صحابه – جلد سوم

فهرست کتاب

انفاق وی سهنگام والی بودنش در شام

انفاق وی سهنگام والی بودنش در شام

ابونعیم در الحلیه (۲۴۴/۱) ازحسّان بن عطیه روایت نموده، که گفت: هنگامی که عمربن الخطاب سمعاویه سرا از شام معزول و برطرف ساخت، سعیدبن عامر بن حذیم جمحی سرا فرستاد. [راوی] می‏گوید: وی کنیز خوش رویی را از قریش با خود بیرون نمود، و اندکی سپری ننموده بود، که دچار مشکلات و نیازمندی شدید گردید. می‏افزاید: این خبر به عمر سرسید، و او برایش هزار دینار فرستاد. [راوی]می‏گوید: پس او با همان مبلغ، نزد همسرش آمد و گفت: آنچه را می‏بینی عمر برای ما فرستاده است، همسرش گفت: اگر با این برای‏مان غذا و طعام بخوری و باقیمانده آن را ذخیره کنی، بهتر خواهد بود وی به همسرش گفت: آیا من تو را به چیزی بهتر از آن دلالت نکنم؟ این مال را به کسی می‏دهیم، که با آن برای مان تجارت کند، از فائده آن بخوریم و ضمانت آن نیز بر وی باشد، همسرش گفت: آری. بعد وی غذا و طعام را خرید، و دو شتر و دو غلام هم خرید، که برای آنان طعام می‏آوردند و حوائج‏شان را برطرف می‏ساختند، و همه آنها را در میان فقرا و مساکین اهل حاجت تقسیم نمود، [راوی] می‏افزاید: اندکی درنگ ننموده بود، که خانمش به او گفت: فلان چیز و فلان چیز تمام شده است، اگر نزد آن مرد بروی و از فایده گرفته و برای مان از همان اجناسی [که تمام شده‌اند]بخری بهتر می‏شود. [راوی] می‏گوید: او در مقابل همسرش سکوت اختیار نمود. می‏افزاید: باز خانمش از وی طلب نمود. می‏گوید: باز در مقابلش سکوت اختیار نمود، تا این که اذیتش نمود - و او جز از شبی تا شب دیگر داخل منزل نمی‏شد -، [راوی] می‏گوید: و مردی از اهل بیتش وقت داخل شدن وی با او وارد می‏شد، وی به همسر سعید گفت: چه می‏کنی؟ وی را اذیت نمودی، او آن مال را صدقه نموده است، [راوی]می‏گوید: آن گاه همسرش به خاطر افسوس بر آن مال گریست. و بعد از آن او روزی نزد وی داخل شد و گفت: آهسته باش، من یارانی داشتم، که به نزدیکی از من جدا شده‏اند [۳۸۶]و من دوست ندارم که از ایشان بازداشته شوم، اگرچه دنیا و آنچه در آن است مال من باشد، و اگر حوری، از حوران بهشتی از آسمان ظاهر شود، اهل زمین را روشن خواهد نمود، و روشنایی رویش بر آفتاب و مهتاب چیره خواهد شد، و روسریی که می‏پوشد از دنیا و آنچه در آن است بهتر است، بنابراین نزدم مناسب‏تر آن است، که تو را به خاطر آنها بگذارم، نه این که آنها را به خاطر تو بگذارم، [راوی] می‏گوید: آن گاه همسرش نرم شد و راضی گردید.

[۳۸۶] هدف وی آن یاران پیامبر صاست که قبل از وی در گذشتند.