حیات صحابه – جلد سوم

فهرست کتاب

قصه وی با عتبه بن فرقد در این باره

قصه وی با عتبه بن فرقد در این باره

هناد از عیبه بن فرقد روایت نموده، که گفت: با سبدهایی از خبیص [۶۲۶]نزد عمر سآمدم، گفت: این چیست؟ گفتم: طعامی است که برای تو آورده‏ام، چون تو اول روز را در ضرورت‏های مردم سپری می‏کنی، و خواستم وقتی که برگشتی به طرف طعامی برگردی، و از آن استفاده نمایی و قویت سازد، آن گاه سبدی از آنها را باز کرد و گفت: ای عتبه، تو را سوگند می‏دهم، آیا برای هر یک از مسلمانان سبدی داده‏ای؟ گفت: ای امیرالمؤمنین، اگر همه مال قیس [۶۲۷]را مصرف کنم، باز هم توانایی این را ندارم! عمر گفت: من به آن نیازی ندارم، بعد از آن کاسه‏ای را که در آن نان‏تر شده بود، و نان خشن و گوشت غلیظی داشت طلب نمود، و با من با اشتهای کامل به خوردن شروع نمود، من دست خود را برای گرفتن قطعه‏ای از گوشت سفید دراز می‏نمودم، که آن را از کوهان می‏پنداشتم، ولی متوجّه می‏شدم که رگ است، و پاره‏ای از گوشت را خیلی‏ها می‏جویدم ولی فرو برده نمی‏شد، هنگامی که از من غافل می‏شد، آن را در میان خوان و کاسه می‏گذاشتم، بعد از آن کاسه بزرگی از آب کشمش را خواست، که نزدیک بود سرکه شود، و گفت: بنوش، من آن را گرفتم، و نزدیک بود آن را بنوشم نتوانم، بعد آن را گرفت و نوشید، و گفت: بشنو ای عتبه ما هر روز شتری را ذبح می‏کنیم، اما چربی و خوبی‏های آن برای آن مسلمانانی است، که از دیگر جاها اینجا تشریف دارند، و گردن آن برای آل عمر است، این گوشت غلیظ را می‏خورد و این آب انگور شدید را می‏نوشد، یا در شکم ما هضم می‏شود، یا تکلیف و اذیت مان می‏کند [۶۲۸]. این چنین در منتخب الکنز (۴۰۴/۴) آمده است.

[۶۲۶] حلوایی است که از خرما و روغن درست می‏شود. [۶۲۷] هدفش قبایل قیس است. [۶۲۸] این چنین در اصل و در المنتخب است.