حیات صحابه – جلد سوم

فهرست کتاب

قصه ثوبان سدر این باره

قصه ثوبان سدر این باره

احمد، نسائی، ابن ماجه و ابوداود به اسناد صحیح از ثوبان سروایت نموده‏اند که گفت: پیامبر خدا صفرمود: «کسی به من ضمانت دهد که از مردم چیزی درخواست نکند، من جنت را برایش ضمانت می‏کنم»، گفتم: من ضمانت می‏دهم و بعد از آن از هیچ کس چیزی درخاست نمی‏کرد.

و نزد ابن ماجه آمده، که گفت: «از مردم چیزی درخواست مکن»، می‏گوید: اگر تازیانه ثوبان می‏افتاد، و خود سوار می‏بود، به هیچ کسی نمی‏گفت که آن را به من بده، بلکه پایین می‏شد، و آن را می‏گرفت [۵۶۳]. این چنین در الترغیب (۱۰۱/۲) آمده است. و در بیعت بر اعمال اسلام در حدیث ابوامامه، بیعت ثوبان مبنی بر این که از کسی چیزی نخواهد گذشت. ابوامامه می‏گوید: من ثوبان را در مکه در جمع زیادی از مردم دیدم، که سوار بود و تازیانه‏اش از وی می‏افتاد، و گاهی بر گردن مردی می‏افتد، آن مرد آن را می‏گرفت، و به او می‏داد، اما او آن را نمی‏گرفت، بلکه خودش پایین می‏آمد و آن را بر می‏داشت. این را طبرانی روایت نموده، و احمد نسائی به شکل مختصر از ثوبان روایت کرده‏اند.

[۵۶۳]