حیات صحابه – جلد سوم

فهرست کتاب

درخواست وی از امّ سلمه در ارتباط با بسط و گسترش دنیا و جواب او به وی

درخواست وی از امّ سلمه در ارتباط با بسط و گسترش دنیا و جواب او به وی

بزار از ام سلمه لروایت نموده که: عبدالرحمن بن عوف سنزد وی داخل شد و گفت: ای مادر، ترسیدم که مالم مرا هلاک کند، من مالدارترین قریش هستم، گفت: ای پسرم نفقه کن، چون من از پیامبر خدا صشنیدم که می‏گفت: «از یارانم کسی هست که مرا پس از جدایی‏ام از وی نمی‏بیند»، آن گاه عبدالرحمن بن عوف سبیرون رفت و با عمر سروبرو گردید، و او را از آن چه‏ام سلمه گفته بود آگاه ساخت، بعد عمر سنزد وی داخل شد و گفت: به خدا سوگند، آیا من هم از آن‏ها هستم؟ پاسخ داد: نخیر، ولی بعد از تو هیچ کسی را برائت نمی‏دهم. هیثمی (۷۲/۹) می‏گوید: رجال آن رجال صحیح‏اند.