پاسخ صحابه به ابوبکر سو این قول ایشان: به خدا سوگند تو بهترین ما هستی
و نزد طبرانی از عیسی بن عطیه روایت است که گفت: ابوبکر سفردای همان روزی که با او بیعت گردید، برخاست، و برای مردم صحبت نمود و گفت: ای مردم من بیعتتان را برایتان مسترد گردانیدم [۳۹]چون من بهتر شما نیستم. بنابراین با بهترتان بیعت کنید، و آنها به طرف وی برخاستند و گفتند: ای خلیفه رسول خدا ص، تو - به خدا سوگند - بهتر ما هستی. گفت: ای مردم، مردم به خوشی و زور داخل اسلام شدهاند، آنان در پناه خدا و همسایگان خدایند، اگر توانستید که خداوند شما را از چیزی در ذمّهاش مطالبه نکند این کار را انجام دهید، من شیطانی دارم که نزدم حاضر میشود، وقتی مرا دیدید، خشمگین شدهام، خود را از من باز دارید، تا شما را عقاب نکنم. ای مردم! دست آوردهای غلامهایتان را مورد ارزیابی قرار دهید [۴۰]، چون برای گوشتی که از حرام رشد کرده است، نمیسزد که داخل جنّت شود. آگاه باشید! و مرا با چشمهایتان مراقبت کنید، اگر راست و برابر بودم، کمکم کنید، و اگر کجی نمودم، راست و برابرم گردانید، و اگر خدا را اطاعت نمودم، اطاعتم کنید، و اگر خدا را نافرمانی نمودم، نافرمانیام نمایید. این چنین در الکنز (۱۳۵/۳) آمده است. هیثمی (۱۸۴/۵) میگوید: در این روایت عیسی بن سلیمان آمده، و ضعیف است، و عیسی بن عطیه را نشناختم.
[۳۹] یعنی بیعتتان را فسخ و باطل گردانیدم. [۴۰] آنها از غلام یک مقدار مال معینی را میگرفتند، پس امرشان نمود تا در حلال بودن آنچه از ایشان میگیرند دقّت و توجّه نمایند.