قصه مال بحرین و تقسیم آن در میان مردم
همچنین بیهقی، ابن ابی شیبه، بزار و حسن بن سفیان از عمر مولای غفره روایت نمودهاند که گفت: هنگامی که پیامبر خدا صرحلت نمود، مالی از بحرین فرا رسید، ابوبکر سگفت: کسی که بر پیامبر خدا صچیزی دارد یا وعدهای دارد برخیزد و بگیرد. آن گاه جابر سبرخاست و گفت: پیامبر صفرمود: «اگر از بحرین برایم مال آمد این قدر و این قدر به تو خواهم داد» - سه مرتبه به دست خود انداخت - ابوبکر سبه او گفت: بر خیز و به دست خود بگیر، و او گرفت و پانصد درهم آمد، ابوبکر سگفت: برای او یک هزار درهم [دیگر] شمار کنید، و در میان مردم ده ده درهم تقسیم نمود و گفت: این همان وعدههایی است که پیامبر خدا صبرای مردم وعده داده است، و در سال آینده از آن مال هم مال زیادتری برایش آمد، و بیست بیست درهم در میان مردم تقسیم نمود، و از آن اضافه ماند، وی آن را پنج، پنج درهم برای خدمتکاران تقسیم نمود و گفت: شما خدمتکارانی دارید، که خدمت شما را مینمایند، و برایتان کار مینند، بنابراین برای آنها هم سهمی دادیم، گفتند: اگر مهاجرین و انصار را نظر به سابقهشان و جایگاهشان به پیامبر خدا صاز دیگران امتیاز بدهی [بهتر میشود]، گفت: پاداش آنها بر خداوند است، در این بهره دادن مساوات از ترجیح دادن بهتر است، و در ولایت خود این عمل نمود [۴۸۰]... و حدیث را، چنان که خواهد آمد، متذکر شده. این چنین در الکنز (۱۲۷/۳) آمده است.
و عدالت علی سو مساواتش در تقسیم، و آنچه علی برای زن عربیی که برایش چون آزاد کردهاش داد گفت: من به کتاب خداوند ﻷنظر نمودم، در آن فضیلتی برای فرزندان اسماعیل بر فرزندان اسحاق (علیهماالصلاه والسلام) ندیدم.
[۴۸۰] بیهقی در سنن (۶/ ۳۵۰) و ابن ابی شیبة (۷/ ۶۱۴).