نامه عمر سبه امیر ارتشی درباره منع کشتن مشرکین
مالک از مردی از اهل کوفه روایت نموده است که: عمربن الخطاب سبه فرمانده ارتشی که فرستاده بود نوشت: شنیدم که مردانی از شما مشرک را تعقیب میکنند، چون از کوه بالا رفت و از دست وی فرار نمود مرد تعقیب کننده میگوید: نترس [۲۷۳]، یعنی خوف نکن، ولی وقتی که وی را دریابد میکشد، - سوگند به کسی که جان من در دست اوست - اگر شنیدم که کسی این کار را انجام داده است، گردنش را قطع میکنم [۲۷۴]. و نزد ابن صاعد و لالکائی از ابوسلمه روایت است که میگوید: [عمر] گفت: سوگند به ذاتی که جانم در دست اوست اگر یکی شما در مقابل مشرکی به انگشت خود به طرف آسمان اشاره کند، بعد از آن [همان مشرک] نزد وی بنابر آن پایین شود، و او وی را به قتل رساند، من او را خواهم کشت. این چنین در کنزالعمال (۲۹۸/۲) آمده است.
[۲۷۳] این کلمه را به همین صورت حضرت عمر سگفته است، و «یعنی خوف نکن» در تفسیر آن در عربی آمده، که به خاطر امانت در ترجمه حذف نگردید. م. [۲۷۴] مالک (۲/ ۳۵۹) در سند آن یک مجهول است.