حدیث عمر سدر احترام امیر و قصه وی با علقمه در این باره
و یعقوب بن سفیان به اسناد صحیح که به حسن میرسد روایت نموده، که گفت: عمر سبا عَلْقَمَه بن عُلاَثَه در دل شب روبرو گردید، - عمر مشابه به خالدبن ولید سبود - علقمه به او گفت: ای خالد، این مرد تو را برطرف نمود! به درستی در این عمل بخل ورزیده است، من و پسرعمویم نزدش آمدهایم که چیزی از وی بخواهیم، اما از این که این کار را نموده است [۱۷۷]هرگز از وی چیزی نمیخواهیم، عمر به وی گفت: بگو دیگر نزدت چیست؟ علقمه افزود: آنها [۱۷۸]قومیاند که از ایشان بر ما حقی است، و ما حقشان را برایشان ادا میکنیم و اجر و پاداش مان بر خداست. هنگامی که صبح نمودند، عمر به خالد گفت: شب، علقمه به تو چه گفت؟ پاسخ داد: به خدا سوگند، چیزی به من نگفته است. گفت: سوگند هم میخوری. و از طریق ابونضره مثل آن را روایت نموده، و افزوده است: علقمه به خالد میگفت: باز ایست، ای خالد و این را سیف بن عمر از وجه دیگری از حسن روایت نموده، و در آخر آن افزوده: عمر گفت: هردویشان راست گفتند. این چنین این را ابن عائذ روایت نموده، و افزوده است: برای علقمه اعطا نمود و ضرورت [۱۷۹]وی را برآورده ساخت. و زبیربن بکار از محمّدبن سلمه از مالک روایت نموده، و مانند آن را به اختصار شدید ذکر کرده، و در آن گفته است: نزدت چیست؟ گفت: نزدم جز شنیدن و اطاعت نیست، و افزوده است: بعد عمر سگفت: اگر کسانی که در عقب من هستند بر رأی تو باشند، برایم از فلان چیز و فلان چیز محبوبتر است. این چنین در الاصابه (۵۰۴/۲) آمده است.
[۱۷۷] یعنی تو را برکنار نموده است. [۱۷۸] یعنی والیان. [۱۷۹] با مراجعه به پاورقی اصلاحی صورت گرفته است. م.